کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



بند دوم: تبلیغ علیه نظام
ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی- بند نهم از مصادیق جرایم علیه امنیت و آسایش جرایم رایانه ای- چنین مقرر می دارد:
هر کس علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروه ها و سازمانهای مخالف نظام به هر نحو فعالیت تبلیغی نماید، به حبس از سه ماه تا یکسال محکوم خواهد شد.
جرم مزبور که به قصد برانداری جمهوری اسلامی صورت می گیرد، می تواند از طریق رایانه نیز محقق گردد، بلکه با توجه به امتیازاتی که در استفاده از رایانه وجود دارد، امروزه شایع ترین راه تبلیغ علیه نظام اسلامی یا به نفع گروه های معاند، ازطریق شبکه های جهانی (اینترنت) است. شایسته است ارتکاب جرم تبلیغ علیه نظام در صورتی که از طریق اینترنت صورت گرفته باشد، به عنوان کیفیت مشدده در میزان مجازات ها مؤثر باشد،زیرا حجم وسیع و گسترده مخاطبین این گونه جرایم در فضای مجازی و به دنبال آن آثارزیان بار گسترده آن، مجازات شدیدتری را می طلبد.
یادآوری می شود با وجود اینکه در ماده از عبارت براندازی استفاده نشده است، لکن روشن است که تبلیغ علیه نظام به نفع سا زمان های مخالف نظام به قصد ساقط کردن حکومت انجام می شود.[۱۲۷]
مقابله با تبلیغ منفی علیه نظام حکومتی یا تبلیغ به نفع گروه ها یا افراد مخالف یک نظام، مؤید این واقعیت است که در طول تاریخ همواره کوشش شده است آسیبی متوجه مصالح و منافع یک تشکل منسجم و نهادینه نگردد. در حقیقت از همان ابتدای شکل گیری جوامع انسانی در قالب نظام عشیره ای، طایفه ای یا قبیله ای، واکنشهای قاطعی به تبلیغات منفی و سوء علیه این گونه نظام ها صورت می پذیرفته است. با گذشت زمان و با شکل گیری نظامهای حکومتی، ترس از به خطر افتادن ارزشهای حیاتی جامعه سبب گردیده که هر گونه تجاوز بالفعل یا تهدید به تجاوز علیه امنیت کشور، چه در بعد ملی و چه در بعد فراملی، با ضمانت اجراهای کیفری روبرو شود. اهمیت این موضوع تا جایی است که گاه معاهدات چند جانبه ای بین کشورها منعقد شده است؛ برای نمونه پس از جنگ جهانی اول، کشورهای آلمان، اتریش، مجارستان، ترکیه(امپراتوری عثمانی) از یک سو و روسیه از سوی دیگر معاهده ای را تحت عنوان «برست- لیتوفسک» در هیجدهم مارس ۱۹۱۸ به امضا رساندند. به موجب ماده ۲ این معاهده طرفهای متعاهد باید از هر گونه تحریک یا تبلیغ علیه نظام های حکومتی یا کلیت نظام حاکم و نهادهای نظامی طرف مقابل خودداری کنند.[۱۲۸]

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

تبیین ماهیت جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران بر پایه اصول و موازین موجود در حقوق کیفری سبب ترتیب آثار و احکام خاصی بر آن می شود. با توجه به ماهیت عمل ارتکابی و انگیزه مرتکب از فعالیت تبلیغی بی گمان ماده ۵۰۰ق.م.ا. را می توان مصداق بارز جرائم سیاسی دانست.
متأسفانه به رغم اهمیت تمیز جرم سیاسی و عمومی پس از انقلاب اسلامی در ایران هیچ خط مشی روشن در قبال جرائم سیاسی اتخاذ نشده است. تمسک به دستاویزهایی همچون عدم وجود تعریفی از جرم سیاسی در منابع فقهی، تساوی همه افراد در قبال قانون و شریعت و عدم امکان ارائه تعریف جامع از جرم سیاسی در مجموع سبب گردیده است که اصل صریح و مسلم قانون اساسی در خصوص جرائم سیاسی بدون پشتوانه و ضمانت اجرایی مناسب باقی بماند.این در حالی است که بدون تردید جرائم سیاسی از حیث ماهوی و شکلی دارای تفاوت های اساسی با جرائم عادی و عمومی است. برای نمونه مرجع صالح برای رسیدگی به جرائم سیاسی- از منظر شکلی- به تصریح قانون اساسی، محاکم عمومی دادگستری است. با وجود این رسیدگی به اتهامات و همچنین محاکمات راجع به جرم تبلیغ علیه نظام ، در دادگاههای انقلاب انجام می پذیرد. دلیل این مسئله این است که با توجه به عموم بند ۱ ماده ۵ قانون تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب مصوب ۱۳۷۳ که رسیدگی به کلیه جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی را در صلاحیت دادگاههای انقلاب قرار داده است و جرم تبلیغ علیه نظام نیز در زمره جرایم ضد امنیت داخلی و خارجی – مندرج در فصل اول از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی- است، لذا به جرم اخیر در دادگاه انقلاب رسیدگی می شود؛ در صورتی که صلاحیت رسیدگی به اتهام تبلیغ علیه نظام، حسب ماهیت سیاسی آن ،اصولاً باید در اختیار دادگاه های عمومی باشد.
جالب اینکه بیشتر تلاشهایی که تاکنون در زمینه تنظیم و تصویب قانون یا لایحه ای برای جرم سیاسی صورت پذیرفته، ناکام مانده است. از مهم ترین لوایح قانونی در این زمینه لایحه تهیه شده از سوی وزارت دادگستری است که کلیات آن با وجود مخالفت عده ای از نمایندگان پس از طرح و بررسی، جمعاً در چهار جلسه به صورت شتابزده در تاریخ ۸/۳/۱۳۸۰در بیست و سه ماده و چهارده تبصره به تصویب رسید، اما مصوبه مذکور در جلسه مورخ ۳۰/۳/۱۳۸۰شورای نگهبان مطرح شد و در مجموع، ۱۳ مورد آن مخالف شرع و ۳۴ مورد آن نیز مخالف قانون اساسی اعلام گردید. شورای نگهبان، همچون گذشته، بدون هیچ استدلالی نظر خود را در خصوص مخالفت با موارد مصرحه با تکیه بر اصولی همچون اصل ۴ ق.ا این گونه اعلام داشته است که اطلاق مواد، مخالف شرع و مغایر اصول قانون اساسی است. تأیید نهایی لایحه یادشده و دیگر لوایح، به ویژه لایحه تهیه شده توسط کمسیون حقوق بشر اسلامی، از سوی شورای نگهبان که در بند ۳ ماده ۲ آن به صراحت فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران یا به نفع گروه ها و سازمانهای مخالف نظام از جمله جرائم سیاسی بر شمرده شده بود، می توانست بسیاری از ابهامات و مشکلات پیش گفته را مرتفع سازد، ولی متأسفانه چنین اقدامی صورت نپذیرفت.[۱۲۹]
چنانچه پیشتر گفته شد ماده ۵۰۰ ق.م.ا ناظر بر رکن قانونی جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام است؛ به موجب این ماده قانونی بودن جرم و مجازات رسیدگی به اتهام هر فردی تحت عنوان تبلیغ در هر دو صورت مذکورباید در چارچوب قانونی موجود صورت پذیرد. در همین زمینه باید به دو اثر مهم اصل قانونی بودن جرم و مجازات،یعنی عطف به ماسیق نشدن قانون کیفری و تفسیر مضیق قانون به نفع متهم توجه ویژه داشت. همچنین در مواردی که به موجب حکم قانون گذار، فعالیت تبلیغی علیه نظام، از سوی افراد یا گروه های طبق قانون خاص، جرم شناخته شده و قابل مجازات اعلام گردیده باشد. بر مبنای همان قانون رسیدگی انجام می شود. برای مثال ، در ماده ۱۶ قانون فعالیت احزاب، جمعیت ها و انجمنهای سیاسی و صنفی و انجمن های اسلامی یا اقلیت های دینی شناخته شده، مصوب ۱۳۶۰، جرم فعالیت تبلیغی علیه نظام به صراحت پیش بینی شده است.
اما با نگاه واقع بینانه، ماده ۵۰۰ق.م.ا می تواند به یک «باتلاق قانونی» تبدیل شود؛ زیرا این ماده با ابهام مفادی و شکلی فراوانی روبروست و انطباق یک رفتار را بر اساس آن، از منظر حقوقی بسیار دشوارمی سازد. به دیگر سخن، چالش ناشی از اجمال قانونی و برداشتهای متنوع و متفاوت راجع به ماهیت رفتار مجرمانه و دامنه وسیع موضوعی ماده مذکور و نیز فقدان ضابطه و تفسیر قانونی صریح در این زمینه سبب می گردد که دادرسان بر پایه اصول حقوقی حاکم بر فرایند دادرسی تا حد امکان از استناد به این ماده خودداری کنند؛ هر چند همواره این تردید وجود دارد که ممکن است افراد بسیاری به اعتبار برخی گفته ها گرفتار بستر گسترده و فروبرنده آن شوند.[۱۳۰]
بند سوم: تحریک نیروهای نظامی به عصیان، فرار و تسلیم
ماده ۵۰۴ قانون مجازات اسلامی مقرر می دارد:
هر کس نیروهای رزمنده یا اشخاص را که به نحوی در خدمت نیروهای مسلح هستند تحریک مؤثر به عصیان، فرار، تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی می کند، در صورتی که قصد براندازی حکومت یا شکست نیروهای خودی و در مقابل دشمن را داشته باشد، محارب محسوب می شود و الا چنانچه اقدامات وی مؤثر واقع شود به حبس از دوسال تا ده سال ودر غیر این صورت به شش ماه تا سه سال حبس محکوم می شود.
عنصر مادی جرم مذکور در ماده که با فعل مثبت مادی محقق می شود عبارت است از تحریک مؤثر نیروهای مسلح(یا افراد در خدمت نیروهای مزبور) به عصیان، فرار، تسلیم یا تمرد از اجرای وظایف نظامی . مرتکب این جرم همان گونه که در دنیای واقعی از طریق گفت وگوی رودررو رکن مادی جرم را محقق سازد، از طریق انتشار اوراق نشریه، نرم افزارها شبکه جهانی (اینترنت) نیز می تواند رکن مادی را به منصه ظهور رساند. چه بسا این شیوه برای مرتکب ضمن خطر پذیری پایین آن، مؤثرتر نیز باشد.
عنصر معنوی جرم مزبور علاوه بر عمد در فعل(سوء نیت عام) دارای قصد خاص(براندازی نظام اسلامی یا شکست نیروهای خودی) نیز می باشد جرم مزبور مقید به نتیجه نبوده و به صرف تحقق ارکان مادی و معنوی آن، محقق می گردد. هر چند در عمل منجر به عصیان فرار و تسلیم نیروها [۱۳۱]و شکست جبهه خودی نشده باشد.
نکته ای در ماده منعکس شده است که به سادگی از کنار آن نمی توان گذشت و آن عبارت است از محارب محسوب شدن شخصی که به قصد براندازی، نیروهای خودی را به فرار،تسلیم و عصیان ترغیب کند. این در حالی است که طبق مبنای مشهور فقها که مقنن نیز از آنان الهام گرفته است و بر طریقت ایشان مشی نموده است، در تحقق محاربه هم کشیدن اسلحه شرط است و هم قصد اخافه داشتن و حال آنکه هیچ یک از این دو شرط در ماده لحاظ نشده است. بنابراین، مرتکب جرم مذکور در ماده را نمی توان محارب محسوب کرد. آری، طبق مبنای پذیرفته شده در این تحقیق، در صورت صدق مفسد فی الارض بر مرتکب، می توان او را به مجازات جرم افسادالارض رساند و در صورت عدم صدق افسادالارض بر مرتکب، عنوان مجرمانه عمل را می توان خیانت به کشور تلقی نمود. روشن است که عمل مزبور با توضیحاتی که در تعریف جاسوسی گذشت نمی تواند مشمول هیچ یک از این دو عنوان نیز قرار گیرد.[۱۳۲]
در ماده ۲۳ قانون مجازات نیروهای مسلح آمده است:
هر نظامی که نظامیان یا اشخاصی که به نحوی در خدمت نیروهای مسلح هستند، اجبار یا تحریک به فرار یا تسلیم یا عصیان نماید یا به هر صورت دیگر، موجبات تحریک دیگران را فراهم سازد، در صورتی که ارتکاب جرم به منظور براندازی و همکاری با دشمن باشد، با علم به تأثیر آن در براندازی، در حکم محارب اند و الا به پنج تا پانزده سال حبس محکوم می شود.
اقدامات فوق از جانب نظامیان از مصادیق معاونت در ارتکاب جرم است، لیکن مقنن آن را به عنوان جرمی مستقل از جرایم خیانت نظامیان به کشور، علیه امنیت آن مقرر نموده و مجازات نسبتاً شدیدی برای آن مقرر نموده است. در حقیقت، مقنن با توجه به خطرات ناشی از اعمال فوق، آن اعمال را در حکم مباشرت در جرم قرار داده است.
احراز قصد خیانت، از ناحیه مرتکب، به وادار کردن نظامیان به عصیان و فرار و تسلیم در مقابل دشمن به عنوان قصد عام، ضروری است. با توجه به شدت مجازات مقرر در ماده فوق به نظر می رسد که مؤثر بودن تحریک یا اجبار در تحقیق جرایم ذکر شده از ارکان تحقق جرم است، در غیر این صورت مقرر نمودن مجازات محارب برای تحریک و اجباری که مؤثر در تحقق فرار یا تسلیم یا عصیان نباشد، غیر منطقی و غیر معقول به نظر می رسد. علاوه بر این که اجرای مجازات محارب در مورد خاص هم ایراد دیگری است.
همان گونه که از بند مذکور استفاده می شود معاونت در جرم مستقل لحاظ شده است، یعنی در حقیقت معاون، مباشر جرم تلقی شده است و با توجه به این که مباشر، در ارکان مادی جرم مباشرت ندارد، پس ناگزیر وی را باید از مصادیق مباشر معنوی فعل مجرمانه محسوب نمود. بنابراین، احراز قصد مجرمانه فاعل معنوی و مباشر معنوی جرم لازم است، یعنی مرتکب جرم عالماً و عامداً یکی از اعمال پیش بینی شده در بند ۴ ماده ۱۱ قانون مزبور را انجام داده باشد و از طریق آن حصول نتیجه مجرمانه عمل خویش را خواستار باشد.
چنانچه در ماده ۵۰۴ قانون مجازات اسلامی مشهود است این ماده نسبت به موادی که قبلاً مورد اشاره قرار گرفت، کامل تر و دقیق تر تدوین شده است و پاره ای از ابهامات و ایرادهای ماده قبل مرتفع شده است. در عین حال مفاد ماده ۵۰۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ بسیار به مواد تصویبی قبل می باشد.
از نقاط قوت ماده فوق، آوردن عبارت« تحریک مؤثر به عصیان، فرار و…» می باشد که موادقبل نسبت به مسئله تأثیر تحریک و اجبار و عدم آن ساکت بودند و از آنجا که مقنن در مقام بیان بود و در عین حال مؤثر بودن را در حکم خود اخذ نکرده بود، به نظر می رسید که تأثیر تحریک و اجبار از نظر مقنن اهمیتی نداشت، لذا مواد تصویبی قبل، از این جهت محل ایراد و اشکال بود که این نقطه ضعف مورد نظر قانون گذار سال ۱۳۷۵ قرار گرفته و آن را برطرف نموده است.[۱۳۳]
دومین نکته جالب توجهی که در ماده ۵۰۴ قانون مجازات اسلامی مورد توجه قرار گرفته این است که بین جرایم علیه حکومت(سیاسی) و جرایم علیه کشور، تفکیک قائل شده است، زیرا در گذشته بین عبارت های « قصد براندازی حکومت» و همکاری با دشمن به وسیله حروف«واو» عطف شده بود که مورد ایراد بود، ولی در قانون جدید، بین « قصد براندازی حکومت» و « شکست نیروهای خود در مقابل دشمن» از « یا» استفاده شده است که به نظر می رسد عبارت قبل از یا و بعد از آن با هم فرق دارد، گرچه در حکم، هردو مورد را مشمول مجازات محاربه قرار داده که محل تأمل است.
سومین نکته مورد توجه مقنن سال ۱۳۷۵ تمایز بین موارد تحریک و اجبار مؤثر و غیر مؤثر است که در قوانین قبلی رعایت نشده بود، زیرا در ماده ۵۰۴ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۷۵ سه نوع مجازات در نظر گرفته است:
تحریک و اجبار مؤثر به عصیان، فرار، تسلیم یا عدم اجرای وظایف نظامی با قصد براندازی حکومت یا شکست نیروهای خودی… که مجازات آن مجازات محارب است.
اجبار یا تحریک مؤثر به عصیان، فرار و.. بدون قصد براندازی یا شکست نیروهای خودی که مجازات آن حبس از دو تا ده سال است.
اجبار و تحریک عیر مؤثر و بدون قصد براندازی یا شکست نیروهای خودی که به مجازات حبس از شش ماه تا سه سال حکم کرده است.
ایراداتی که همچنان در ماده ۵۰۴ ق.م.ا. مرتفع نشده است عبارت اند از:
عدم تفکیک صریح جرایم علیه حکومت از جرایم علیه کشور؛
قرار دادن جرم خیانت به کشور در حکم محارب و اجرای مجازات محارب؛
این ماده در مورد فرض« اجبار و تحریک عیر مؤثر با قصد براندازی حکومت یا شکست نیروهای خودی در برابر دشمن » ساکت است.
به نظر می رسد که هر دو مورد اول و دوم مجازات محارب را دارد که این مقدار از تشدید مجازات در تحریک و اجبار غیر مؤثر قابل توجیه و دفاع نیست. بعضی توهم نموده اند که ماده مزبور در این باره ساکت نیست، زیرا قید مؤثر در صدر ماده دارای مفهوم مخالف است، اما استدلال فوق مخدوش است، چون در امور جزایی نمی توان به مفهوم مخالف حتی بنا بر قول به حجیت مفهوم مخالف در قید تمسک نمود و دلیل مجرمانه نبودن فرض فوق بند ۴ ماده ۱۱ قانون جرایم نیروهای مسلح است.
بند چهارم: تهدید به بمب گذاری
به موجب ماده ۵۱۱ قانون مجازات اسلامی:
هر کس به قصد بر هم زدن امنیت کشور و تشویش اذهان عمومی تهدید به بمب گذاری هواپیما، کشتی و وسایل نقیله عمومی نماید یا ادعا نماید که وسایل مزبور بمب گذاری شده است، علاوه بر جبران خسارات وارده به دولت و اشخاص، به شش ماه تا دو سال حبس محکوم می گردد.
عنصر مادی جرم تهدید به بمب گذاری عبارت است از فعل مثبت، تهدید به بمب گذاری در هواپیما، کشتی و وسایل نقلیه عمومی و نیز ادعای بمب گذاشتن در هواپیما، کشتی و وسایل نقلیه. فعل مادی این جرم چنانچه روشن است از طریق رایانه نیز قابل ارتکاب است. عنصر معنوی جرم نیز متشکل از سوء نیت عام یعنی تهدید به بمب گذاری و سوء نیت خاص یعنی بر هم زدن امنیت و یا تشویش اذهان عمومی است. از این رو تهدید به بمب گذاری به قصد تحصیل مال یا امر مشروع و نامشروع دیگر، خارج از شمول ماده خواهد بود.[۱۳۴]
به علاوه طبق قانون مصوب ۷ خرداد ۱۳۵۲دولت ایران به کنوانسیون جلوگیری از اعمال غیر قانونی علیه امنیت هواپیمایی کشوری مصوب ۲۳ سپتامبر ۱۹۷۱ مونترال محلق شده است که کنوانسیون مزبور شامل ۱۶ ماده می باشد. قانون مجازات اخلال کنندگان در تأسیسات آب وبرق و گاز و مخابرات کشور، مصوب ۱۲/۱۰/۱۳۵۱ مقرر می دارد:
هر کس به منظور اخلال در نظم و امنیت عمومی و تأسیسات فنی آب وبرق و گاز ومخابرات دولتی و وسایل و متعلقات آنها، اعم از سد و کانال و انشعاب لوله کشی و دستگاه های تولید و توزیع و انتقال آنها و هم چنین دستگاه های مخابراتی و ارتباطات مملکتی از قبیل تلفن و تلگراف، رادیو، تلویزیون و مکروریو و وسایل مربوط که به هزینه دولت یا سرمایه مشترک دولت و بخش خصوصی یا از طرف بخش خصوصی به منظور استفاده عمومی ایجاد شده مرتکب تخریب یا ایجاد حریق یا از کار انداختن و یا هر نوع خراب کاری دیگر بشود، به حبس درجه یک از سه تا ده سال محکوم می شود و چنانچه مرتکب از کارکنان سازمانهای مربوط باشد به حداکثر مجازات مقرر محکوم خواهد شد. در صورتی که اقدامات مذکور منتهی به مرگ شخص یا اشخاصی شود، مجازات مرتکب، اعدام خواهد بود.
در ماده ۹۵ قانون مجازات عمومی فرانسه مقرر شده است:
هر کس به وسیله انفجار مین، ابنیه، مغازه ها، زراد خانه ها و سایر اموال دولتی را بسوزاند یا خراب کند به مجازات اعدام محکوم می شود.[۱۳۵]
در سیستم قانون جزای ۱۸۱۰ماده ۹۵ شامل تمام خرابی ها به وسیله انفجار در اموال عمومی است و ماده ۴۳۴ ۴۳۵ همین قانون، شامل تمامی خرابی ها به وسیله انفجار در اموال خصوصی است. پس آن حقیقتی که مشروعیت دو نوع تلقی به جرم متکی به علت واحد تجویز کرده چیست؟ و چگونه قابل قبول است که قانون اموال خصوصی را بهتر از اموال عمومی مورد حمایت قرار دهد. با توجه به این که مجازات منهدم کنندگان اموال عمومی اعدام است، به علاوه در تجدید نظر ماده ۴۳۵ قانون مذکور به سال ۱۸۹۲ در مقام حمایت اموال عمومی و خصوصی، مجازات انهدام و تخریب طرق و جاده های عمومی و خصوصی را مشابه یکدیگر تعیین کرده اند.
برای توجیه این مطلب اجباراً به ضابطه دیگرنظرها متوجه گردید و آن عبارت است از التفات به علت و انگیزه مجرم در ارتکاب جرم؛ یعنی هر گاه املاک و ابنیه که به وسیله انفجار سوخته یا منهدم شده از قبیل اموال عمومی و دولتی بوده باشد، مجازات آن اخراج و تبعید در استحکامات خواهد بود، به اعتبار این جرم مزبور سیاسی شناخته می شود و اگر از اموال خصوصی و متعلق به افراد مردم بوده باشد طبق ماده ۴۳۴ و ۴۳۵ همین قانون، باید مجازات شود. در واقع انگیزه مجرم ضابطه تشخیص اختلاف است.
در ماده ۵۱۱ قانون مجازات اسلامی :
اولاً: مرتکب جرم در ماده فوق شامل کلیه افراد و سکنه ایران اعم از شخصی، نظامی، ایرانی و خارجی است و عموم این ماده شامل کسانی که در امان و ذمه حکومت اسلامی زندگی می کنند نیز می شود.
ثانیاً: این جرم از جرایم عمدی است، زیرا ماده فوق مقرر می دارد: « هرکس که قصد بر هم زدن امنیت کشور و تشویش اذهان عمومی….» بنابراین قصد عام به معنای ارتکاب عمل خلاف قانون، تعمد خاص به معنای قصد برهم زدن امنیت کشور و تشویش اذهان عمومی از ارکان تحقق جرم است، در نتیجه دادگاه باید نیت مجرمانه را احراز کند و در صورتی که نیت مجرمانه احراز نشود مرتکب مستحق کیفر نیست.
ثالثاً: آنچه ماده فوق در پی مجازات آن است، تهدید و ادعای بمب گذاری است، نه تحقق عمل بمب گذاری و حصول نتیجه؛ یعنی منفجر شدن بمب و تخریب واقعی محل مورد نظر، شرط تحقق جرم نیست، بلکه در توجیه مجازات فوق می توان گفت، صرف تهدید و ادعا به بمب گذاری، امنیت و آسایش عمومی را سلب می کند و موجب اضطراب و تشویش بسیار شدید در اذهان عمومی است که با تهدید و ادعای ارتکاب اعمال فوق و ایجاد رعب و وحشت، زندگی روزمره و امنیت عمومی کشور، مقنن صرف تهدید و ادعای بمب گذاری در اسباب و وسایل مورد نظر را موجب تحقق جرم و مرتکب را قابل تعقیب و مجازات دانسته است، لیکن در قسمت اخیر این ماده به عبارتی برخورد می کنیم که موهم این است که باید بمب منفجر و ضرر متوجه وسایل عمومی و یا خصوصی شده باشد،زیرا مقنن در قسمت اخیر ماده مقرر می دارد: « علاوه بر جبران خسارات وارده به دولت و اشخاص به شش ماه تا دوسال حبس محکوم می گردد.» [۱۳۶]
در صورتی که این نتیجه گیری را بپذیریم، برای اجرای مجازات مقرر در ماده، جمع دو عنصر تهدید و ادعا، و عملی شدن آن ضروری است. بنابراین صرف تهدید و ادعا مجوز اجرای مجازات نخواهد بود، بلکه باید موجب ضرر نیز بشود و ایجاد ضرر منحصراً مربوط به صورت انفجار و تخریب به شکل واقعی نیست، زیرا با تهدید و ادعا، آنچنان ارعاب و وحشتی در زندگی مردم به وجود می آید که دیگر مسافران هواپیما و کشتی و وسایل نقلیه شهری و یا بین شهری حاضر به استفاده وسیله و انتقال به محل کار نیستند و از این طریق هم خودشان و هم مؤسساتی که در آن مشغول بکار هستند، متحمل ضرر می شوند. بنابراین، ذیل ماده « جبران خسارت وارده…» و ورود خسارت با صورت عدم انفجار بمب نیز قابل جمع و سازگار است.
رابعاً: آیا ذکر مصادیق هواپیما، کشتی و وسایل نقلیه افاده حصر می کند؟ مثلاً اگر کسی ادعای بمب گذاری در ترمینال انتقال مسافرین شهری یا بین شهری یا فرودگاه یا بندر و محل سوار شدن به کشتی و محل های دیگر کند، مشمول ماده فوق خواهد بود؟
ماده ۵۱۱ قانون مجازات اسلامی در تبیین پاسخ سوال فوق گویا نیست، اگر عبارت « وسایل نقلیه عمومی» بعد از ذکر هواپیما و کشتی بکار گرفته نشده بود، می توانستیم قائل شویم که مصادیق مذکور تمثیلی است و حکم ماده قابل تسری به موارد دیگر است، ولی در حال حاضر از این جهت ماده فوق مبهم تدوین شده است. در خاتمه مقنن مجازات تهدید و ادعای بمب گذاری را حبس از شش ماه تا دو سال مقرر کرده است.[۱۳۷]
گفتار چهارم: جعل
جرم جعل از جرایم مهم علیه امنیت و آسایش عمومی است و تأثیر نامطلوبی در مناسبات و روابط افراد و اجتماع دارد و باعث خسارت های مادی و معنوی افراد در مناسبات و روابط افراد و اجتماع دارد و باعث خسارت های مادی و معنوی افراد و جامعه می گردد. در حقوق اسلام از جعل تحت عنوان احتیال در کتب نام برده شده است. در قرآن آیاتی درباره تحریف وجود دارد. در حقوق ایران قبل از انقلاب اسلامی که از قوانین کشورهای اروپایی به خصوص فرانسه اقتباس شده بود این جرم با عنوان جنحه و جنایت بر ضد آسایش عمومی برای آن مجازات تعزیری معین گردید. در حالی که جعل مقدمه ای برای جرایم دیگر به خصوص جرایم مالی لست ولی قانون گذار به دلیل اهمیت قسمت عمومی آن را در قلمرو آسایش عمومی قرار داده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-15] [ 09:41:00 ب.ظ ]




این حکایت به رابطه‌ی ویژه میان دیوانگان عاشق و خداوند می‌پردازد و عطار تلویحاً به برتری عشق و عرفان نسبت به زهد و فلسفه اشاره دارد. او دین را از منظر زیبای عرفان می‌بیند. نگاه لطیف و هنری به دین دارد. ولی زاهد نگاه خشک و قانون مدارانه‌ای به دین دارد. پس زمانی که در حکایت فوق، زاهد خشک طبع عبوس، سلام نزدیک ترین همدم دیوانه را به او می رساند؛ طبیعی است این چنین خشم او را بر انگیزد و در لحنی هجو آمیز او را براند و بگوید دست از فضولی‌ات بکش. تو اصلاً از حق هیچ آگاهی نداری. این سخن، طعنه به دیدگاه مطرود کل زاهدان است. دیوانه از مبالغه و سخن گزاف زاهد، به ستوه آمده و ادامه می‌دهد: آخر کجا کار حق بر تو مبنی است ؟ ؛ این استفهام انکاری است حق از وکیلی مانند تو بی نیاز است. تو از میان ما برخیز. از بی هیچ فرستاده سخن می گوید و عمل می کند. در این حکایت، زاهد توسط دیوانه تحقیر و توبیخ می شود که هر دو از شگردهای طنز آفرینی محسوب می شود.
حکایت چهارم مقاله بیست و سوم ۲۳ / ۴ ص ۳۱۶ در بیان حیرت
یک روستایی به شهر رفت و در مسجد جامع آن جا به خواب رفت؛ ولی قبل از خواب برای اینکه گم نشود؛ کدویی را به عنوان نشانه، به پایش بست . کسی جهت شوخی کدو را باز کرد و به پایش بست و بالای سر روستایی خوابید . مرد روستایی بیدار شد و خیلی ناراحت شد از اینکه‌کدو بر پای دیگری بسته شده و حیرت عجیبی به او دست داد؛ گفت : خدایا روستایی دگرگون شد. خدایا اگر او منم پس من کی ام؛ اگر من منم، کدویم کو؟
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

روستایی در آثار عطار و به طور کل در ادبیات، نماد فرد ساده دل و بی غل و غش است. در این حکایت، شاهد “طنز موقعیت” بسیار جذابی هستیم که حاصل ساده اندیشی روستایی است. روستایی خود را با کدو، می‌شناسد و به محض بازشدن کدو حتی خود را به جا نمی‌آورد.این اوج مبالغه در این قصه است که البته عامل” طنز آفرینی” است و بیانگر مسئله‌ی مهم شناخت نفس، رابطه انسان و خدا و مسئله‌ی جبر و اختیار است.
حکایت چهاردهم مقاله بیست و سوم ۲۳ / ۱۴ / ص ۳۲۱ [در نکوهش زاهدان دنیا مدار]

مفتییی را دید آن پرهیزگار
ج
  بردر سلطان نشسته روز بار
فتویی پرسید از او مرد حلیم   گفت: « این چه جای فتوی ست ای سلیم؟
مرد گفتش « بردر شاه و امیر   هم چه جای مفیّانست ای خرده گیر؟»
ج

این حکایت، در باب نکوهش زاهدان ریاکاری است که هم از قبل دین به امتیازاتی می رسند و هم ازجانب حکومت. و البته شیخ عطار، در حکایات قبلی گفته بود که دین و ملک دو شمشیرند که در یک نیام نمی‌گنجند. پس مرد پرهیزگار در مقام عاقل و دانا کاری عادی انجام می‌دهد و فتوایی می‌پرسد. اینکه مفتی بر حسب منافع روز بار ، ازیاد می‌برد که وظیفه‌اش فتوا دادن است و به او خرده می گیرد؛ از گستاخی و غفلت اوست.
مرد مؤمن جوابی دندان شکن به این پرسش بیجا می دهد؛ تو می گویی در دربار چه جای فتوا پرسیدن است ، من هم می گویم اصلاً در دربار چه جای مفتیان است ای عیب جو! سخنش حقارت بار و از جنس طعنه و تعریض است.
حکایت سوم مقاله‌ی بیست و چهارم ۲۴ / ۳ ص ۳۲۴ [در ستایش قناعت]
گذر اسکندر حین سفرهایش به چین افتاد؛ فغور چین او را به یک مهمانی مجلل دعوت کرد، هنگام صرف غذا، کاسه‌ی پر از جواهر نزد او گذاشت و تعارف کرد. اسکندر تعجب کرد وگفت: گمان نکنم هیچ موجودی به جای نان جواهر بخورد. شاه چنین گفت: مگر تو برای خوردن جواهر عازم سفر نیستی . بخور، نوشن جان این هم یک کاسه پر از جواهر. اسکندر گفت: نه چه کسی چنین گفته ، من به دو گرده نان سیرم . شاه گفت: پس حال که قوتت، جواهر نیست و به دو گرده نان سیری؛ چرا چنین خود را به مشقت انداخته‌ای؟ مگر در روم دو گرده نان نبود که آواره شده‌ای ؟ اسکندر این نصایح را شنید و از آنجا رفت و گفت: سخنان این بزرگ مرد مثل فتوحی برای روحم عمل کرد و تا قیامت غذای روحم خواهد بود. دیگر برای همیشه ترک سفر گفتم و گوشه نشینی خواهم کرد.
حکایت فوق، در ستایش قناعت و نکوهش طمع و زیاده خواهی است. اقدام فغفور چین کمیک است و بهترین شیوه‌ برای شروع پند و اندرز دادن می باشد. سؤالات او به شیوه‌ ی تجاهل العارف است. و شبیه تجاهل سقراطی است.. ابتدا در جبهه‌ی اسکندر، قرار می گیرد. و همراه و همفکر اوست. ولی سرانجام خود اسکندر، بی دخالت فغفور، به اشتباهات خود پی می‌برد. سخنان فغفور، بار ملامت و انذر دارد و گاهی طعنه‌آمیز است.
حکایت پنجم مقاله بیست و چهارم ۲۴ /۵ ص ۳۲۵ [ در نکوهش پادشاهان]
پادشاهی به سراغ دیوانه‌ای آمد و به او گفت : از من حاجتی بخواه. دیوانه گفت: دو حاجت دارم. یکی آنکه از دوزخ نجاتم دهی و دیگر اینکه به بهشتم ببری . پادشاه گفت: ای حیران مانده، این کار من نیست، کار خداست.
از آنجا که پادشاه در کنار خم دیوانه ایستاده بود، دیوانه به او گفت: حال که کاری از تو ساخته نیست ، حداقل از خم دور شو تا آفتاب به آن بتابد، چون من روز وشب در این خم می‌خوابم و گرم می‌شوم، خیل ی هم آسوده هستم. خم جامه‌ی خواب من است. حال که آبی از تو گرم نمی‌شود، لااقل خم را سرد مکن.
حکایت ششم مقاله بیست و چهارم ۲۴/ ۶ ص ۳۲۶ [ در نکوهش پادشاهان ]
روزی دیوانه‌ای جهت در امان ماندن از سنگ انداختن کودکان، به قصر عمید وارد شد. چشمش به عمید افتاد که خدمتکارانش با بادبزن از او مگس می‌راندند. به او گفت: من از شر کودکان مضطر شدم و به سوی تو که گمان می‌کردم مقتدر هستی آمدم تا پناهم دهی و شرّ آن ها را دفع کنی .ولی می‌بینم که خود از من عاجزتری و قدرت راندن چند مگس را نداری. پس چگونه می توانی از پس چند کودک شرور بر آیی؟ تو با این کارها، حتی اگر کودکان مزاحم را از من برانی؛ بازهم بدبخت و سرنگون هستی. تو امیر نیستی بلکه اسیری. تو حاکم نیستی؛ بلکه محکومی.
این حکایات به عادات ناپسند و محقّر پادشاهانی می‌پردازد که در تناقضی مضحک و آشکار؛ علی رغم ادعای قدرت؛ جهت انجام کوچک ترین و البته پست ترین کارهای خود از افراد زیر دست‌شان؛ سوء استفاده می‌کنند. شیخ عطار به عنوان منتقد دین مدار و عارف مسلک؛ این کارها را بر نمی‌تابد و از زبان قهرمان همیشه حق‌گوی حکایاتش؛ دست به اعتراض می‌زند و این چنین در طنز “موقعیت” به تحقیر آنها؛ می‌پردازد. پناه جستن دیوانه به عمید؛ کاری عادی و عاقلانه است ولی حقیقتاً که اقدام عمید، با وجود اینکه امری عادی و جا افتاده در میان صاحبان قدرت است؛ ابلهانه است. هر چند او خود را عاقل می‌داند و سوء استفاده از زیر دستان را حقّ مسلّم خود می پندارد ولی در اصل به دلیل تناقضی که قبلاً ذکر شد؛ مضحک است.
مصراع « کودکان را چون زمن داری تو باز» را می‌توان به دو صورت خواند؛ یکی به صورت خبری و دیگری به صورت پرسشی. ولی در هر صورت دیوانه در این ابیات پایانی با کلام طعن آمیز خود به استخفاف عمید می‌پردازد و نادانی حقیقی او را متذکر می شود. دیوانه در اینجا به حکیمی ژرف اندیش؛ تغییر چهره می‌دهد و مانند عاقلان؛ دست به نصیحت می‌زند.
حکایت هفتم، مقاله بیست و چهارم ۲۴ / ۷ ص ۳۲۶ [ در نکوهش پادشاهان]

کودکی با خویش تنها ساختی   جوز، با خود، جمله تنها باختی
آن یکی پرسید از وی کـ « ای غلام!
ج
  از چه تنها جوز می‌بازی مدام؟»
موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]




مسعود سعد سلمان هم چون همگنان، خطاب به خود و ملامت عمری که غافل از امور اخروی خود به شعر و شاعری پرداخته میگوید:
شاعــری تــو مــــدار روی گران شاعران روی را گـــران نکنند
نکنی آنچه گـــــویی و نه شگفت کانچه گویند شاعـــران نکنند
(مسعود سعد، ۱۳۸۴: ۴۷۵)
سنایی در طی ابیات فراوانی، به بیان نسبت شرع و شعر پرداخته است. در انتهای حدیقه به طور مشروح به این نکته میپردازد. موضوع اصلی سخن او در انتهای نقد و ارزیابی شعر از دیدگاه شرع است. این نقد و ارزیابی نیز ناظر به شعر و شاعری خودش است. او سعی میکند شعر را با معیار شرع بسنجد و از اشعار غیرشرعی تبرّا جوید. سخن خود را با عنوان «شعر و شرع» با این ابیات آغاز می کند:
ای سنایی چو شرع دادت بار دست ازین شاعری و شعــر بدار
شرع دیدی زشعر دل بگسل که گـــــــــدایی نگارد اندر دل
( سنایی، ۱۳۸۷: ۴۳۷)
سنایی به دنبال این ابیات توضیح بیشتری در مسخرگی شعر در مقام مقایسه با شرع میدهد:
او معتقد است شعر صبح کاذب است و شرع صبح صادق. سنایی این حکم را در مورد اشعار خود صادق میداند و همه آنها را نتیجه عقل ناقص خود میشمارد و معتقد است کمال عقل در پیروی از شرع است و بدین ترتیب ضمن تحقیر و نکوهش شعر، با خود عهد میکند که دیگر شعر نگوید:
گر زیم بعد ازین نگویم من در جهان بیش و کم به نظم سخن
( همان: ۴۳۹)
خاقانی نیز تحت تأثیر همین اندیشه غالب، بر این باور است که شاعری در نفس خود، عیب نیست مگر اینکه شاعر به جای پند و نصیحت و دفاع از حق تملّق نماید و زبان به دروغ و ناروا بیالاید، بنابراین آیات ۲۲۴ تا۲۲۷ سوره الشعرا (۲۶) را اقتباس کرده و میگوید:

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

عروس عافیت آنگه قبول کرد مرا که عمر بیش بها دادمش به شیربها
مرا به منزل “الالّذین” فــرود آور فروگشای زمــن طمطراق «الشعرا»
(خاقانی، ۱۳۸۷: ۱۴ )
۵-۳- در ستایش شعر
شاعران و سخنوران همان گونه که در نکوهش و مذمّت شعر سخن گفته‌اند در ستایش و تکریم آن نیز معانی و مضامین رنگین و زیبایی سروده‌اند و چندان پایه شعر را بالا برده‌اند که جایگاهش را در عرش اعلا قرارداده‌ و با تعابیر شکوهمندی چون سحر حلال، سحر مبین، سخن جاودان، رمز عشق، نغمه الهی، سخن حق، لطیفه الهی و بسیاری تعابیر زیبای دیگر از آن یاد کرده‌اند.
اسماعیل پورشاهیان در کتاب «بحثی در فلسفه، زبان و شعر»، مینویسد: «در الهیات مسیحی، خداوند همان لوگوس است. در انجیل می‌خوانیم: در آغاز لوگوس بود و لوگوس خدا بود… یعنی خدا همان خرد زبانی‌ست. اندیشه هم چنان‌که گفتم نمی‌تواند از زبان منتزع شود. تصوّر سوژه‌ی دکارتی هم خارج از زبان، مهمل است. بر این اساس، شعر که به زبان وابسته است، نزدیک‌ترین هنر به اندیشه و حقیقت است. ما از اهمیّت شعر در رمانتیسیسم آلمانی آگاه هستیم. آن‌ها جایگاهی برابر با فلسفه به شعر می‌دادند و هگل شعررا فلسفه‌ منظوم می‌خواند. به واقع شعر و فلسفه به ‌ویژه از آن رو که در زبان رخ می‌دهند، دو روی یک سکّه هستند. ما معتقدیم شعر ظرفیت‌های اندیشه و زبان را گسترش می‌دهد. فلسفه نیز چنین می‌کند.
هگل جایی گفته بود که من با فلسفه‌ خود، زبان آلمانی را به آلمانی‌ها یاد داده‌ام. فلسفه و شعر، سوراخ‌ها و زخم‌های زبان را به دو شیوه‌ی متفاوت نمایش می‌دهند. ویتگشتاین رسالت فلسفه را بازداشتن عقل از افسون شدن توسّط واژه‌ها می‌خواند. همین رسالت را هم ما برای شعر مدرن قائل هستیم. به ‌ویژه آن‌ که در فلسفه‌ معاصر، نقد عقل محض کانتی و بازشناسی توهمات متافیزیکی، جای خود را به نقد قلمروهای حقیقت در زبان داده است.»
( پورشاهیان، ۱۳۸۴: ۵۴)
شعر از قدیم الایّام معمول بوده و شاید بتوان گفت قدرت شعرگفتن در بشر همزمان با قدرت بیان بوده است. حتى بعضى آنرا از غرایز فطرى انسان به حساب آوردهاند. اهمیّت شعر درنزد انسان به قدرى است که او در ایّام خاصى تمایل به سرودن آن دارد؛ مثلاً مادر موقع بچهدارى که کودک خود را به رقص در مى‏آورد عموماً الفاظى خیالى توأم با وزنى هر چند محدود بر زبان جارى مى‏کند و گاهى اوقات با صداى خود ترانهاى هم مناسب با آن، به اجرا در مى‏آورد و هم چنین در مصائب، باز این خصوصیت را بیشتر در زنها، خصوصاً زنان عزادار و مصیبت دیده به خوبى مشاهده مى‏کنیم.
ناصر مکارم شیرازی مینویسد: «شعر سلفِ صالح، تنها یک سرى الفاظ نیست که در قالب نظم ریخته شده باشند، یا واژههاى محض نیست که به رشته نظم کشیده شده باشند و بس، بلکه برداشت ما آن است که اینها یک سرى مباحث بسیار بلند معرفتىِ برگرفته از کتاب و سنّت و دروس عالیهی نشأت گرفته از فلسفه و آموزههاى دینى و تاریخى و مواعظ حسنه و اخلاق، هستند، افزون بر فنون ادبیّات و رشتههاى لغت و مبانى تاریخ که درآنها یافت میشود؛ از این رو شعرى که در بردارنده این ابعاد باشد، مطلوب دانشمند، و مقصود حکما، و نیاز علماى اخلاق، و خواسته ادیبان و آرزوى مورّخان است، بلکه باید گفت خواسته همه جوامع بشرى است.» ( مکارم شیرازی، ۱۳۸۳: ۱۰۲)
این نویسنده درباره شعر مذهبى مینویسد: « شعر مذهبى اهداف دیگرى دارد که از مهمترین مطالب موجود در شعر گذشتگان است؛ که عبارتند از: دلیل آوردن بر مذهب و دعوت به حق و گسترش فضایل آل الله، و نشر روحیّات عترت پاک در میان جامعه که به صورت دلکش و شیوا و با روش نو انجام گرفته و با جان و روح افراد آمیخته و به گوش دور و نزدیک مىرسد و بین دوست و دشمن دهان به دهان نقل مىشود، تا زمانى که صداى آن در هستى پیچیده و آوازهاش بر چهار سوى جهان چیره و زیبایى ذکر آن در سراسر کیهان، رواج و گسترش یافته و پراکنده مىگردد و آویزه گوشها مىشود. تا آنجا که این اشعار مذهبى آواز شترسواران شود که با آن شتران خود را به پیش برانند و ترانهی زنان آوازه خوان گردد که در مجالس شاهان و خلفا و اُمرا به آن چهچه زنند و مادران شیرده براى بچههاى شیرخوار در گهواره زمزمه کنند و پس از پایان شیر خوارى آنان را با آن اشعار و سرودها در دامن خود به رقص درآورند و پدران از آغاز رشد فرزندان، آن را بر گوششان بخوانند، تا آنان بر این اندیشه رشد و نمو کرده و به جوانى برسند.» (همان : ۱۱۰)
پورشاهیان، مینویسد:« زبان وجه تمایز انسان از حیوان است و قوهّ‌ی آدمی در سنجش و نمایش خیر و شر است. شاعر با زبان و بهتر بگوییم با لوگوس سر و کار دارد. اگر به تفکّر یونانی رجوع کنیم می‌بینیم که لوگوس و «آتش» در فلسفه‌ هراکلیتوس یکی هستند. همان آتشی که پرومته از خدایان می‌رباید و به انسان‌ها هدیه می‌دهد. این اسطوره اهمیّت زبان و لوگوس را نشان می‌دهد. لوگوس به مثابه‌ی زبان، در معنای دقیق‌ترش، خرد کلامی‌ست یا خردی که به زبان وابسته است. هم‌چنان که می‌دانیم، زبان در اندیشه‌ی ‌معاصر نه محمل اندیشه، بلکه خود اندیشه است. ریشه‌های اندیشه و فرهنگ مسلّط را باید در زبان مسلّط پیدا کرد. این همان نکته‌ی اساسی‌ست که رابطه‌ی زبان و ایدئولوژی را نشان می‌دهد. زبان ایدئولوژیک است، چراکه اگر به تفاوت زبان و صوت بازگردیم، این زبان است که قادر به نمایش خیر و شر است و نه صوت. پس شاعر با چیزی سر و کار دارد که ابزار نمایش خیر و شر است و منازعات گفتمانی از طریق آن صورت می‌گیرد. همین مسئله اهمیت زبان و شعر را نشان می‌دهد.» ( پورشاهیان، ۱۳۸۴: ۶۹)
محمد تقی جعفری در کتاب «زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام » می نویسد: «با ظهور اسلام در جزیره العرب، نه تنها اهمیت و مقام و رتبه شعر، تنزل نیافت بلکه شعر به نحو بهترى به حیاط خود ادامه داده و با ترغیبها و تشویقهاى پیامبر و توجه آن حضرت به مقام شعر و شاعرى مکان و مقام خود را به نحو مطلوبترى افزایش داد. در تاریخ مى‏بینیم که در بین اسراى جنگ احد، اسیرى که شاعر است مورد لطف پیامبر قرار گرفته و بر او منّت نهاده و آزادش مى‏کند؛ امّا بر خلاف دیگر اسیران از او فدیه دریافت نکرده؛ ولى در مقابل آزادى او تعهّد مى‏گیرند که بر ضد اسلام و مسلمین شعر نسراید. و یا در جاى دیگر پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله کعب بن زهیر را مهدور الدم دانسته و خون او را مباح نمودهاند؛ ولى به جهت شعرى که سروده بود مورد توجه پیامبر قرار گرفته و حضرت او را مورد عفو و مرحمت قرار مى‏دهند.» ( جعفری، ۱۳۸۸: ۱۵۲)
در اشعار شاعران فارسی زبان در ادوار مورد مطالعه، شعر و شاعری به نحو بارزی مورد ستایش قرار گرفته تا آنجا که ازآن به عنوان تجلّیگاه عشق خداوندی یاد شده وآن را الهام غیب، توصیف کرده‌اند.
فقیه و اصولی بزرگ آیت الله شیخ محمدرضا مظفر(۱۳۸۳-۱۳۲۲ ه- ق) درکتاب منطق در این باره میگوید:« شعر فایده های بیشماری در زندگی اجتماعی دارد. با شعر میتوان در جایی که مورد نیاز باشد عواطف و احساسات را در مسیر اهداف دینی و اجتماعی تحریک کرد. وی سپس هفت فایده برای شعر گفتهاند. مثل: پرورش روحیه حماسی، برانگیختن عواطف انسانی، موعظه کردن، تهذیب نفس و … » ( مظفر، ۱۳۸۵: ۴۰۵ )
این عالم بزرگ دین، هم چنین درباره‌ی علّت تأثیر ماندگار شعر، گفته است: « رکن اساسی شعر، تصویر و خیال پردازی و صحنهسازی است. مواجهه عادی با واقعیتها، تاثیری معمولی دارد ولی اگر مطلب و واقعیتی همراه با تشبیه، مجاز، استعاره و تصویرپردازی باشد، تاثیری ژرف و شگرف خواهد داشت، مخصوصاً اگر همراه با وزن و قافیه و ردیف مناسبی هم باشد.» ( همان: ۴۰۷)
چنان که پیدا است، آیت الله مظفر نه تنها شعر را بیفایده نمیداند بلکه فواید زیادی در زمینه‌های مختلف برای آن قایل است و به راز ماندگاری آن نیز اشارات عالمانهای میکند.
شارل بودلر (۱۸۶۷- ۱۸۲۱م) بیگمان یکی از تأثیرگذارترین شاعران فرانسه و جهان در قرن اخیر محسوب میشود. بودلر به خاطر نقدی که درباره «فواید شعر» نوشته نیز به شهرت زیادی دست یافته است. او این اندیشه را مطرح کرده که تنها بر شعری که به شکل زیبایی خالص و ناب جلوهگر شود، می توان نام شعر نهاد، نه بر آن اشعاری که میخواهند به ما چیزی یاد بدهند یا پیامی سیاسی را انتقال دهند. (بودلر، ۱۳۸۷: ۱۵۹)
بودلر را امروز به عنوان یکی از مهمترین چهرههای تأثیرگذار بر ادبیّات قرن بیستم میشناسند. اشعار و تا حدودی نقدهای ادبی او تأثیر بسیار عمیقی بر نسل نویسندگان بعد از او چه در فرانسه و چه در خارج از آن کشور داشته و همچنان نیز تا امروز تأثیرگذار باقی مانده است. او معتقد است : « سه‌ روز می‌توان‌ بدون‌ نان‌ به‌ سر برد، بدون‌ شعر هرگز، و کسانی‌ که‌ جز این‌ فکر کنند در اشتباهند .» ( همان : ۲۶۰)
یونگ کارل گوستاو، (۱۹۶۱ - ۱۸۷۵ ) روان شناس بزرگ فرانسوی، در این خصوص میگوید:« شاعران و نویسندگان برای خلق و آفرینش آثار هنری از صور ذهنی و تخیّلات خویش کمک میگیرند که این عناصر ریشه در ناخودآگاه ذهن همه‌ی افراد بشر دارند و در ذهن شاعر و نویسنده به لایه های ناخودآگاه ذهن میرسند و مقدمه‌ی پیوند میان روان شناسی، هنر و ادب می‌گردند. از نظر یونگ «هنرمند، مفسر رازهای روح زمان خویش است بدون این که خواهان آن باشد، مانند هر پیامبر راستین.» او تصور میکند که از ژرفای وجود خود سخن میگوید، اما روح زمان است که از طریق دهانش سخن میگوید و آن چه که وی میگوید وجود دارد، زیرا تأثیر گذار است». (یونگ، ۱۳۷۹: ۲۴۲).
ازسرودهها وگفته‌های قدما و معاصران، نمونه‌های ‌زیاد مییابیم که متضمّن مضامین و ترکیبات و اصطلاحات جالب و زیبایی درباره منزلت و جایگاه شعر و شاعری است که در ادامه به صورت موضوعی مورد بررسی قرار میدهیم.
۵-۳-۱- ارتباط شعر و خرد
در ارتباط شعر با خرد و دانایی و حکمت، سخن بسیار گفته شده است. بین شاعران بزرگ، فردوسی که بزرگترین شاعر سده‌های چهارم و پنجم هجری و بزرگ ترین شاعر سبک خراسانی و نیز بلند پایه‌ترین حماسه سرای ایران بلکه جهان است، با آن که زمینه کار او اشعار حماسی و رزمی و پهلوانی است ستایش او را عقل و خرد و همچنین ستودن ثمرات عقل و خرد در شاهنامه فردوسی، ابیاتی را در حجم یک کتاب و منظومه مستقل تشکیل میدهد؛ بطوری‌که ابیاتی که درباره خرد و نصایح و آداب زیستن در ایّام زندگانی در میان رزمنامه‌ها سروده شده، خود بالغ بر هزاران بیت می شود. فردوسی آغاز کتاب خود را با ستایش خرد آغاز میکند و خداوند عالم را خدای عطا کنندهی جان و خرد میداند که به عقیدهی فردوسی اندیشه و تفکّر از این توصیف فراتر نمیرود. دراین ابیات«سخن» به عنوان نیروی ویژه‌ای که شاعر از آن بهرهمند است به طور خاص گوهر وجود و خرد شمرده میشود که مرد دانا از آن برخوردار است. او در این باره میگوید:
ز یزدان و از ما بر آن کس درود که تارش خرد باشد و داد پود
( فردوسی، ۱۳۸۵: ج۱: ۴۳)
فردوسی در آغاز داستان سیاوش ، راوی را که در این داستان خطاب به خود شاعر است با صفاتی چون «بیدار مغز»خطاب میکند. او هم چنین میگوید چون سخن، خردمندانه بیان گردد، روان سراینده نیز آرامش می یابد.
کنون ای سخن گوی بیدار مغز یکی داستانی بپیــــــــــرای نغز
سخن چون برابر شود با خــرد روان سرایــــــــــنده رامش برد
( همان: ۵۱۳)
فردوسی، آنچه را که مایه خوبی یا بدی شعر و به تعبیر فردوسی،« سخن» است، اندیشه و خرد سراینده توصیف میکند. او معتقد است از اندیشه بد، کنش بد میآید و از اندیشه خوب، «خرد» که در اساس، نمیتواند بد باشد، متولّد میگردد. در بسیاری از اشعار فردوسی «خرد» نیکی مطلق است و با ذات خداوند برابر است.
کسی را که اندیشه ناخـوش بود بـــدان ناخوشی رای اوگش بود
همی خویشتن را چلیپـا کـــند به پیش خردمنـــــد رسوا کند
ولیکن نبیند کس آهوی خویش ترا روشن آید همه خوی خویش
اگر داد باید کــــــه ماند بجای بپیرای ازین پس بــــدانا نمـای
( همان: ۵۱۳)
فردوسی میگوید اگر مرد دانا سخن تو را بپسندد، مایه آبرو و بزرگی تو را در جامعه فراهم آورده است. فردوسی بعد از این بیان، معتقد است که اگر بخت یاری کند و او بتواند این داستان را به شعر بپرورد، درختی گشن و میوهدار از آن خواهد رُست که هرگز بار و برگ آن، رنگ مرگ و خزان نخواهد گرفت. به این طریق دو اصل دربیان فردوسی ظاهر میگردد. نخست این که سخن یا شعر باید توأم با خرد باشد و دوم این که سخن و یا شعر اگر با خرد همر اه گشت، ضمن ایجاد آبرو و نام نیک برای گوینده، نامیرا خواهد بود:
چــو دانا پسندد پسندیده گشت به جوی تو در آب چون دیده گشت
زگفتار دهقان کــــنون داستان تو برخوان و بـــــرگـوی با راستان
کهــن گشته این داستانها ز من همی نـــــــــو شود بر سر انجمن

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:41:00 ب.ظ ]




 

فطری

 

غیرفطری

 
 

معنوی

 

طبیعی(مادی)

 

غریزی(مادی)

 
 

ادراکی(دانشی)

 

احساسی(گرایشی)

 
 
 
 
 

حقیقت جویی

 

خیرخواهی

 

گرایش به جمال و زیبایی

 

گرایش به خلاقیت و ابداع

 

عشق و پرستش

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 

نیازهای واقعی و نیازهای کاذب (غیر واقعی):
نیازهای انسان را می‌توان به نیازهای واقعی و نیازهای کاذب تقسیم کرد. نیازهای کاذب نیازهایی هستند که از هیچ واقعیت عینی نشات نمی‌گیرند، بلکه شکل گرفته از مجموعه ای از پندارها و خیالات شعارگونه و بی‌محتواست که گاه برای پیشبرد اهداف خاصی ایجاد و پیگیری می‌شوند. نیازهای واقعی نیازهایی هستند که از یک واقعیت عینی در انسان مایه می‌گیرند و خود به دو دسته «مادی» و«معنوی» تقسیم می‌شوند. نیازهای مادی در محدوده بعد مادی انسان مطرح می‌شوند، بنابرین کاربرد محدودی دارد و نمی‌تواند در زمینه معنوی کارایی داشته باشد و انسان را به تلاش وامی‌دارد، ولی نیازهای معنوی با ورود به حیطه روح آدمی از کاربرد وسیعی برخوردار است (جمعی از علما و اندیشمندان، ۱۳۷۵، ص۹۳).

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

کاتلر در کتاب اصول بازاریابی، نظری دیگر دارد و اعلام می‌دارد که این نیازها به وسیله بازاریاب‌ها پدید نمی‌آیند، بلکه بخشی از وجود انسان را تشکیل می‌دهند. در واقع از این جمله می‌توان فهمید که وی اعتقادی به نیاز کاذب نداشته و منشاء نیازها را وجود انسان می‌داند (کاتلر، ۲۰۰۵، ص۱۵ ).
برای تبیین بهتر نظر کاتلر بهتر است به تعاریف وی از نیاز، خواست و تقاضا اشاره شود، که در ادامه خواهد آمد:
نیاز انسانی: یعنی چیزی که انسان احساس می‌کند از آن محروم مانده است.
خواست: گونه‌ای از نیاز انسانی است که در اثر فرهنگ و شخصیت فردی شکل می‌گیرد. یک شخصیت گرسنه در ایالات متحده آمریکا احتمالا خواستار یک ساندویچ، سیب زمینی سرخ کرده و کوکاکولا باشد. یک شخص گرسنه در جزیره بالی خواستار انبه، گوشت خوک و نخود فرنگی است. خواست را بر چیزهایی که نیاز را برآورده سازند، بیان می‌نمایند.
تقاضا: اگر خواست پشتوانه خرید داشته باشد به صورت تقاضا در خواهد آمد (کاتلر، ۲۰۰۵، ص۱۵).
نیازها دو نوع هستند یا منجر به تقاضا می شوند یا خیر.
نیازهای منجر به تقاضا: یا سالم است(در مسیر تعالی انسان) یا ناسالم
نیازهای ناسالم یا ناشی از نیازی است که ذاتا ناسالم است؛ یا به دلیل بالا بودن و زیاد از حد ارضا شدن یک نیاز سالم یا به بیان دیگر تجاوز کردن یک نیاز سالم از حد و حدود خود است. منظور از نیاز ذاتا ناسالم نیازی است که به اشتباه درک می‌شود.
سه دسته نیاز ناسالم داریم:

  • ذاتا ناسالم مانند موادمخدر

۲.ذاتا سالم اما منحرف شده، مانند بت‌پرستی یا هم‌جنس‌گرایی
۳.ذاتا سالم اما افراط شده مانند انواع تجملات و مصرف‌گرایی افراطی
سه شکاف را می‌توان از خود انسان تا تقاضای او برشمرد. به نظر می‌رسد با توجه به تعریف کاتلر از نیاز، خواست و تقاضا، نیاز واقعی همان نیاز انسانی کاتلر و نیاز کاذب یک شکاف در مرحله خواست باشد.
سه شکاف را می‌توان در مسیر نیاز تا تقاضای انسان برشمرد:
شکل شماره ۲

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ب.ظ ]




۵-۶- محدودیت های پژوهش

    1. در مدل مورد نظر پژوهش حاضر به علت کثرت تعداد متغیرها و محدودیت های مدل تحلیل مسیر امکان بررسی برخی از متغیرها وجود نداشت.
    1. پژوهش حاضر در میان دبیران تربیت بدنی شیراز صورت گرفته است، لذا نتایج حاصله به این جامعه آماری قابل تعمیم است. و در تعمیم آن به سایر جوامع آماری می بایست احتیاط لازم صورت گیرد.
    1. جهت گردآوری اطلاعات در پژوهش حاضر از پرسشنامه استفاده شده است که خود دارای برخی محدودیت های ذاتی می باشد.

۵-۷- موانع و مشکلات پژوهش
۱- عدم همکاری مدیران برخی از مدارس به هنگام جمع آوری اطلاعات مورد نیاز از دبیران مربوطه.
۲- عدم همکاری بخش حراست برخی از نواحی شیراز، برای گرفتن تأییدیه از بخش تحقیقات و پژوهش آن نواحی.

۳- عدم دسترسی به برخی پایگاه های اطلاعاتی خارجی.
۴- عدم همکاری بعضی از معلمان و برگشت ندادن تعدادی از پرسشنامه ها.
منابع فارسی
- بدلی، زهرا (۱۳۸۹). درک نادرست مدیران عامل از اشتیاق کاری کارکنان تحت عنوان اشتیاق کاری و انگیزش. فصلنامه تدبیر،(۲۲۵)، ۸۷٫
- بهاری، فرشاد (۱۳۸۹). مبانی امید و امید درمانی: راهنمای امید آفرینی. تهران : انتشارات دانژه.
- بهادری خسرو شاهی، جعفر؛ هاشمی نصرت آبادی، تورج و عدل نسب، لادن (۱۳۹۱). مقایسه تیپ شخصیتیD و فرسودگی حیاتی در بیماران قلبی و افراد عادی. مقاله ۶، دوره ۱، (۳)، پاییز ۱۳۹۱، ۶۰-۶۸٫
- پرچم، اعظم و همکاران ( ۱۳۹۲). ابعاد سه گانه ی نظریه امید اسنایدر و تطبیق آن با دیدگاه قرآن کریم. دو فصلنامۀ علمی پژوهشی تحقیقات علوم قرآن و حدیث دانشگاه الزهرا. ۱۰(۱)، ۲۹-۱٫
- پورعباس، علی (۱۳۸۷). اثربخشی شرکت در کارگاه های خودکارآمدی براشتیاق شغلی کارمندان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
- پیریایی، صالحه و ارشدی، نسرین(۱۳۹۰). اثر امنیت شغلی وعدالت سازمانی برقصد ترک شغل، نقش واسطه ای اعتمادبه مدیریت ارشد. فصلنامه مشاوره شغلی وسازمانی. دوره چهارم(۱۱)، تابستان ۱۳۹۱، ۹۴- ۷۸٫
- جعفری، سکینه (۱۳۹۱). بررسی رابطه نوع جهان بینی رهبری و جو سازمانی در دانشگاه شیراز. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه شیراز . ۱۷-۱۴٫
- جعفری، سکینه و میرمقدم، کاظم(۱۳۹۲). بررسی نقش رهبری خدمت گزار در توسعه سرمایه اجتماعی. فصلنامه توسعه. سال هشتم، (۲۸) ، ۹۶-۶۵٫
- جمال زاده، زینب(۱۳۹۱). « بررسی رابطه میزان اشتیاق شغلی و ابعاد نگرش های کاری کارکنان دردستگاه های اجرایی شهرستان کاشمر». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.
- حسینی قمی،طاهره ( ۱۳۹۰). روانشناسی مثبت نگرمشاورمدرسه، (۳)، ۶۴-۶۲٫
- حمزه زاده، مهدی و همکاران ( ۱۳۹۱). تاثیر خوش بینی بر سوگیری توجه در تعامل با هدفداریروانشناسی معاصر. شماره ۷(۲)، ۵۰-۴۱٫
- خدایی، قربانعلی(۱۳۸۶). خوش بینی آموخته شده. تهران: انتشارات چنار.
- خلیلی باهر، روزبه(۱۳۹۲). « بررسی ارتباط رهبری اصیل باخلاقیت با توجه به نقش میانجی سرمایه روان شناختی کارکنان اداره آموزش فنی وحرفه ای استان گیلان ». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده ادبیات وعلوم انسانی، دانشگاه گیلان.
- دیانتی نسب، مدینه(۱۳۹۲). « بررسی نقش واسطه گری استرس شغلی در رابطه بین سرمایه روان شناختی وعملکرد شغلی کارکنان واحدعملیاتی منطقه دشت گز نفت و گاز گچساران». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد مرودشت.
- رحیمی، فاطمه .عریضی، حمیدرضا. نوری، ابوالقاسم(۱۳۹۱). رابطه سرمایه روانشناختی درمحیط کار کارکنان با شور و شوق کاری آنان درسازمان. فصلنامه مشاوره شغلی وسازمانی. دوره ۴، (۱۲)، ۹-۳۰٫
- رحیمیان بوگر، اسحاق؛ اصغر نژادفرید، علی اصغر(۱۳۸۷). رابطه سرسختی روانشناختی و خود تاب آوری با سلامت روان در جوانان و بزرگسالان بازمانده زلزله شهرستان بممجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره ۱۴(۱)، ۶۳-۶۲٫
-زارع­زاده، کمال (۱۳۸۵). مقایسه خودکارآمدی و خلاقیت در دانش آموزان کاربر اینترنت و غیر کاربر. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی تربیتی. دانشگاه تربیت معلم تهران.
- زرگران مقدم، صدیقه(۱۳۹۰). «تأثیر منابع و تقاضاهای شغلی بر فرسودگی شغلی و اشتیاق شغلی کارکنان مجتمع فولاد مبارکه اصفهان». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
- سامانی، سیامک و همکاران ( ۱۳۸۶). تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگیمجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره ۱۳(۳)، ۲۹۱-۲۹۰٫
- سلیگمن، مارتین(۱۹۹۷). خوش بینی آموخته شده. ترجمه : کریمی و افراز(۱۳۸۷) . تهران: انتشارات بهار سبز.
- سلیگمن، مارتین(۲۰۰۴). شادمانی درونی. ترجمه : تبریزی، کریمی و نیلوفری (۱۳۸۸) . تهران: نشر دانژه.
- سیما راصل، نسترن؛ فیاضی، مرجان؛ قلی پور، آرین ( ۱۳۸۹). تبیین پیامدهای عوامل روان شناختی مثبت در سازمان ،(۱۷)، ۴۵ – ۲۳.
- شهبازی، فاطمه(۱۳۹۲). « اثرویژگی های محیط کار و حمایت اجتماعی ادراک شده در کار بر قصد ترک شغل با میانجی گری خشنودی شغلی و فرسودگی عاطفی در کارکنان اقماری». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- صمیمی، مهدی و علوی، سید بابک (۱۳۹۳). شناسایی عوامل موقعیتی و زمینه ای اثربخشی رهبری توزیع شده؛ مطالعه موردی چندگانه تیم های موسس گرایش تحصیلی بین رشته ای در دانشگاه صنعتی شریفپژوهش های رهبری و مدیریت آموزشی، دوره  ۱، (۲)، زمستان۹۳، ۱- ۵۰.
- عزیزی ابرقوئی، محسن (۱۳۸۹). «رابطه بین خودکارآمدی و کیفیت تجارب یادگیری با فرسودگی تحصیلی دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاه علامه طباطبایی تهران». پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
- عســگری باجگرانی، محبوبه (۱۳۹۰). «تعیین تأثیر استراتژی مدیریت اســتعداد بر درگیری عاطفی ذهنی کارکنان شهرداری شهر اصفهان». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه اصفهان.
- علاء الدینی، زهره(۱۳۸۷). «بررسی امید درمانی گروهی بر دانشجویان دانشگاه اصفهان». پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه اصفهان.
- علیپور، احمد؛ صفاری نیا، مجید؛ صرامی فروشانی، غلامرضا؛ آقاعلیخانی، علی محمد و آخوندی، نیلا(۱۳۹۲). بررسی اثربخشی مداخله سرمایه روانشناختی لوتانز بر فرسودگی شغلی کارشناسان شاغل در شرکت ایران خودرو دیزل، فصلنامه علمی تخصصی طب کار، (۳) ، ۴۱-۳۰٫
- فراهانی، محمد نقی (۱۳۸۷). روانشناسی شخصیت.تهران: انتشارات جهاد دانشگاهی تربیت معلم.
- فروهر (۱۳۹۰). بررسی رابطه سرمایه روانشناختی و کارآفرینی سازمانی اعضای هیئت علمی دانشگاه اصفهان. فصل نامه ی فرهنگ مشاوره وروان درمانی، سال دوم، شماره ی ۸، زمستان ۱۳۹۰٫
- فولاد چنگ، محبوبه و موسوی، سید حنظله ( ۱۳۸۷). بررسی رابطه تاب آوری و افسردگی در بین دانشجویان دختر و پسر دانشگاه شیراز. مجموعه مقالات چهارمین سمینار سراسری بهداشت روانی دانشجویان، ۳۳۹-۳۳۷٫
- کاهه، مریم(۱۳۹۱).« رابطه رهبری اصیل باعملکرد خلاق واشتیاق به کار شرکت خودرو سازی زامیاد». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده مدیریت و حسابداری، دانشگاه علامه طباطبایی.
- کردمیرزا نیکوزاده، عزت الله .( ۱۳۸۸). الگویابی زیستی- روانی- معنوی در افراد وابسته به مواد و تدوین برنامه مداخله برای ارتقاء تاب آوری مبتنی بر روایت شناسی­ شناختی و روانشناسی مثبت نگر. پایان نامه دکترای روانشناسی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
- کریمى مزیدى و همکاران ( ۱۳۹۱). تحلیلى مقطعى از سرمایه ى روانشناختى و سازه هاى آن، بر سلامت عمومى نیروى کار در کتابخانه هاى دولتى، بهبود مدیریت،(۲)، ۴۰-۲۳٫
- کریمی، معصومه (۱۳۸۴). بررسی ارتباط عزت نفس با فرسودگی شغلی در پرستاران شاغل در بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی مشهداسرار- مجله دانشکده علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی سبزوار، شماره۱۰(۳) ، ۷۹-۷۳٫
- کدیور، پروین (۱۳۹۰). روانشناسی تربیتی. تهران: انتشارات سمت.
- کیامرثی، آذر؛ آریاپوران، سعید و نگراوی، فرشته (۱۳۹۰). رابطه اختلالات شخصیت با علایم روانشناختی و خودکارآمدی تحصیلی دانشجویان. یافته هاى نو در روانشناسى، ۶(۱۸)، ۱۱۷-۱۰۳٫
- گنجی، حمزه (۱۳۸۵). بهداشت روانی. تهران: انتشارات ارسباران.
- محمدی، مسعود؛ جزایری ،علیرضا؛ رفیعی، امیر حسن؛ جوکار، بهرام؛ پورشهباز، عباس (۱۳۸۵). بررسی عوامل تاب آور در افراد در معرض خطر سوء مصرف مواد مخدر. فصلنامه علمی – پژوهشی روانشناسی دانشگاه تبریز، (۳)، ۲۰۰-۱۹۹٫

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:40:00 ب.ظ ]