دانی که در صبحی چنین مستی به از هوشیاری است
کان آهوی مشکین نفس اهلی سگ بازاری است
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن - بحر رجز مثمن سالم
موضوع کلی: عشق وجفای معشوق در حق عاشق وعدم توجّه معشوق نسبت به عاشق
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-بی بخت و بی یار بودن، کنایه از بدبخت بودن/ چشم یاری از مرگ داشتن، تشخیص/ یخت خواب آلوده تشخیص وکنایه از بیچاره بودن/
۲-بیمار شدن خورشید، تشخیص/ افتان وخیران، قبد حالت/ حسن تعلیل در مصراع دوم/
۳-پهلو تهی ساختن، کنایه از پرهیز کردن، کناره گرفتن/ روز وشب، تضاد/ دوری نباشد، جای تعجب نیست/
۴-خدنگ، تیر محکم/ خدنگ غمزه، تشبیه بلیغ اضافی/ چپ وراست، تضاد/ عشوه گر، کنایه از معشوق/ عیاری، کنایه ازچالاکی وهوشیاری/
۵-لاله رخ، کنایه از زیبا روی/ گل رعنا، گل زیبا، حشو است / مصراع دوم حسن تعلیل دارد /
۶-مستی وهوشیاری، تضاد/ تشبیه لب به صبح قیامت/ نو غزال مست؛ استعاره از معشوق/ مفهوم بیت استغنای معشوق در برابر عاشق/ آهوی مشکین، استعاره از معشوق/سگ بازای و آهو، تضاد است/
غزل ۳۷۳
در عشق تا تو در غم خویشی ملامت است
مست از شراب عشق بتان شو که جام می
در عاشقی بلاست چه مرگ و چه زندگی
صاحبدلی که شاد کند خاطری کجاست
صد کشته زنده کردی و کس را خبر نشد
بر ما چگونه اهل سلامت گذر کنند
اهلی بیا که گوشه نشین عدم شویم
از خود چه بگذری همه خیر و سلامت است
یک مستی و هزار خمار ندامت است
مردن ملامت است و نمردن غرامت است
جز پیر می فروش که محض کرامت است
یک مرده زنده کرد مسیح و قیامت است
زینسان که کرد با همه خار ملامت است
کان منزل سلامت و جای اقامت است
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن- بحر مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف
موضوع کلی: سختی های راه عشق وتحمّل کردن آن برای رسیدن به هدف
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
غزل مردّف با ردیف فعلی.
۱-در غم خود بودن، کنایه از به فکر خود بودن/ از خود گذشتن، کنایه از ترک تعلقات مادی/
۲-یک وهزار تضاد/ شراب عشق، تشبیه بلیغ اضافی/ بت استعاره از زیبا روی/
۳- مردن وزندگی، تضاد/ غرامت، ضرر وزیان/ ملامت، سرزنش/
۴-صاحبدل، کنایه از عارف/ مصراع اول استفهام انکاری دارد. یعنی وجود ندارد./ کرامت محض است، یعنی خیلی بخشنده است./
۵-صد، نمادکثرت،/ کشته، کنایع از عاشق/ زنده کردن، مجلز وکنایه از شادکردن/ مصراع دوم تلمیخ به استان عیسی دارد.رجوع کنید به غزل ۳۲۷/
۶-اهل سلامت، کنایه از کسانی که عاشق نیستند./ سلامت وملامت، جناس تاقص اختلافی / زینسان، این گونه/
خار ملامت، تشبیه بلیغ اضافی/
۷-عدم، عالم نیستی/اشاره به چله نشینی عرفا دارد که به مدت چهل شبانه روز از خلق دوری می گزینند وبه ذکر مشغول می شوند.
غزل ۳۷۴
[دوشنبه 1400-09-15] [ 08:42:00 ب.ظ ]
|