کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل



جستجو



آخرین مطالب
 



۲-۲-۴-۲- کاستی تعادل و جدیت
۲-۲-۴-۲-۱-ایجاد عدم تعادل و توازن بین اعصاب سمپاتیک
منشأ اضطراب‌های گوناگون و فعالیت‌های بی موقع وخوشی های نا گهانی، خنده‌های بی جا، پرحرفی و عصبانیت، سرگیجه و سردرد، مالیخولیا، نفخ معده و اختلال در جذب و دفع و هضم، اختلالات غدد داخلی خصوصاً تیروئید و تخمدان، آسم و تنگی نفس و… است (محمدی نیا، ۱۳۷۸، ص ۳۵۴).
۲-۲-۴-۳- مرض سیکلوتمی
مرض سیکلوتومی (نوعی بیماری روانی است که شخص بیمار گاهی می‌خندد و بعضی اوقات از خود ترشرویی نشان می‌دهد وگاهی گرفته و غمگین است)(همان).
۲-۲-۴-۴- تأثیرات موسیقى بر احساس
موسیقى یعنى سکوتِ آهنگین! آن گاه که در دستانِ نوازنده قرار مى‏گیرد و ارتعاشاتِ صوتى منظم و موزیکالیش در هوا موج مى‏افکند، روحِ آدمى لحظه‏هاى سکوتِ طبیعت برایش تداعى مى‏شود. در این اوقات است که آرامش، در سلول سلول جسم و جان نفوذ مى‏کند و نیاز روحى انسان در کوتاه‏ترین مدّت و با کمترین هزینه پاسخ داده مى‏شود.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

با تدبر در گفته ی بالا مى‏بینید که انس با موسیقى را با حس زیبایى‏خواهِ انسان گره مى‏زنند. یعنى هم چنان که ما نمى‏توانیم هر لحظه که بخواهیم در باغ قدم بزنیم، اما با ایجاد فضاى سبز مصنوعى (باغچه، گلدان و…) آن خواسته را بر آورده مى‏سازیم، به همین ترتیب نیز سکوتِ طبیعت را با آهنگ خاطره‏آفرین موسیقى در محیط کوچکمان بازسازى مى‏کنیم. شاید بیانات گفته شده، مغز و ماهیت حرفِ موسیقى‏خواهان طبیعت‏گرا باشد. اما این گفته‌ها نیاز جدی به نقد دارد: وقتى شما بینِ «فضاى سبز وسیع مثلِ باغستان» و «فضاىِ سبز کوچک مثل باغچه و…» مقایسه مى‏کنید، چند چیز را مى‏یابید که مى‏توانند «وجه شباهت و تناسب جهت برقرارى مقایسه» بین این دو مکان باشند. اما همین موارد یا مواردى از این قبیل نه تنها در دو عنوانِ «طبیعت و محیط زیست سالم» با «موسیقى» وجود ندارد، بلکه گاه عکس این حالات مشاهده مى‏شود. از این روست که مى‏گوییم مقایسه بین موسیقى و فضاى طبیعت بِکر، مقایسه‏اى است بى‏ربط و همراه با فرسنگ‌ها فرق و فاصل عناصر به کار رفته در فضاى سبز وسیع همان عناصر به کار گرفته شده در فضاى گل خانه است. امّا عناصر به کار رفته در محیط طبیعت با عناصرِ استفاده شده در موسیقى و فضاى مصنوعى آن تفاوت دارد. ازاین‏رو، آهنگ طبیعت، شما را به تفکّر پیرامونِ ذاتِ آن آهنگ که پیامِ فطرت است سوق مى‏دهد، ولى امواجِ موسیقى شما را - ناخودآگاه - به تفکّر در مورد آن چیزى که مقصودِ خواننده یا نوازنده است وامى‏دارد. و هیچ ابزارى براى انتقالِ خواسته‏ها و افکارِ پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقى نیست. چون در آن واحد سه کار انجام مى‏دهد: لذّت‏آفرینى، هیجان‏افکنى، خیال‏سازى. و این سه پلى است براى آن چه در فکر و روح و خیالِ نوازنده یا خواننده مى‏گذرد.
یک پژوهشگر موسیقى مى‏گوید: «به وسیله موسیقى، معیارهاى شنوندگان تغییر داده مى‏شود و آن‌ها را با تربیت والدینشان بیگانه مى‏کند (روزنامه اطلاعات، چهارشنبه، ۲ آبان ۱۳۸۰، صفحه ۲).
تفاوتِ دیگرى که بین لذّت بردن از فضاى سبز وسیع و کوچکِ خانه‏اى با طبیعتِ واقعى و فضاى طبیعتِ ‏نماى موسیقى وجود دارد آن است که؛ براى لذت بردن از محیط طبیعت و چهچه‌ی پرندگان و موسیقى ذاتىِ طبیعت، نیازى به تلقین به احساس بردن و تلاش براى ایجاد حسّ لذّت‏بَرى نیست! ولى آن گاه که مى‏خواهیم از کنسرت موسیقى و صداى خواننده لذت برده و در نهایت به اوجِ اُنس با موسیقى رسیده (که اثرش در هیجان انگیزى و خیال‏سازى برمَلا مى‏گردد) باید خود دست به کار شده و درون و بُرون را براى لذّت بردن آماده کنیم.
یعنى نوعى تلقینِ لذّت‏برى. این جاست که ما مى‏گوییم براى لذت بردن از موسیقى، باید در حسّ زیبایى خواهى‏ دست بُرد. دقیقاً مثل کسانى که براى خندیدن به بعضى جملات باید خود را به حالتِ خنده شبیه کنند.
۲-۲-۴-۴-۱- نظریه ی مورای شافر درمورد موسیقی
براى روشن شدنِ بیشتر این قسمت که در واقع، مهم‏ترین بخش بیانِ تفاوت احساسات که بر
خاسته از موسیقى با احساسِ از طبیعت است، با هم، سخنانِ «موراى شافِر»، نویسنده، شاعرو آهنگ ساز کانادایى را مى‏خوانیم: «تقریباً هیچ صدایى در جهانِ مدرن نیست که به طور مصنوعی ایجاد نشده باشد و در تملّک کسى نباشد، مثلِ موسیقى، بوق اتومبیل و سر وصداى کارگاه‌های ساختمانى… و این صداهاى مصنوعى به تعبیرى برآیندِ خواست و اراده‏ى گروه هایى خاص‏اند که مى‏خواهند اراده‏شان را اقشار دیگر جامعه تحمّل کنند… و در این هجوم بى‏امان صدا و فریاد و بوق، مجالى براى اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغتِ تن و روان باق نمى‏ماند».
اینک خود قضاوت کنید که با این وجود دیگر چه شباهتى میان طبیعت و صداى مصنوعىِ موسیقى وجود خواهد داشت تا در نتیجه موسیقى، پلى باشد میانِ انسان و طبیعت»؟! ).www.tebyan net. Ir(به نقل از سایت تبیان؛
این آهنگ ساز و شاعر و نویسنده، در ادامه ی سخنانش به پوچى و دور از واقعیتِ پاک بودنِ صداها و عدمِ ارتباطشان با طبیعت، مى‏پردازد و مى‏گوید: «آن چه براى ما ضرورى است، مراسمى است آرام و بى‏هیاهو که در آن جماعت گردآمده لحظاتى زیبا را با هم سپرى کنند، بى‏آنکه براى بیان احساساتِ خود به شیوه‌های منحط یا ویران گر متوسل شوند». دقت کنید و ببینید که: چرا آن‌ها که مى‏گویند «موسیقى روح را پالایش مى‏کند» و «موسیقى یک ضرورت است» و «موسیقى رازگویى و نیایش انسانِ خاکى با خداست» آن قدر که با «تار» و «سه تار» انس دارند، آیا با قرآن و مناجات و طبیعت مأنوس هستند؟ چرا از خدا سؤال نمى‏کنند که براى نزدیکى و رسیدن به تو (عرفان) از چه راهى بیاییم؟ و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوید از چه راهى مى‏توانید به من نزدیک شوید؟ (چرا به خدا، عملاً این حق را نمى‏دهند که به حال و هواى مصنوعى برخاسته از موسیقى را عرفانى و آرامش‏آور نداند؟ بلى، ما منکر نیستیم که موسیقى آن چنان دل و روح را مى‏لرزاند که اشک جارى مى‏شود. ولى بحث این جاست که این حالت، چقدر مورد تأیید خداست؟ چرا مى‏خواهیم «حالت مجازى و مصنوعى» را به جاى «حالت حقیقى و معنادار» حساب کنید؟ در ادامه ی گفته‏هاى آهنگ ساز و شاعرِ کانادایى به این موضوع پرداخته شده: «… توجه به آن چه هنگامِ اجراى کنسرت‏هاى موسیقى کلاسیک در غرب مى‏گذرد، خالى از فایده نیست. آن چه در این کنسرت‏ها بسیار تعجب‏برانگیز است، جماعت شنونده‏اى هستند که حاضرند نفس را در سینه حبس کرده و به اصواتى که هوا را به ارتعاش درآورده، گوش بسپارند. شاید این نهایتِ موفقیت در اجراى یک قطعه موسیقى باشد. اما باید یادآور شد که چنین سکوتى بیشتر از عادت ناشى مى‏شود تا از قدرتِ زیبایى». جهتِ شناخت و فهم فزون‏تر این کلام، به ادامه ی گفته‏هاى «موراى شافر» (آهنگساز و شاعر کانادایى) توجه فرمایید، شافِر پس از آن که تأثیر عادت و تلقین در توجّه به موسیقى را علّتِ نهفته در رازِ گوش‏سپارى شنوندگانِ کنسرت‏ها مى‏داند، اضافه مى‏کند که: «من بارها از خود پرسیده‏ام آیا ممکن نیست که شبیه چنین مراسمى را در موقعیت‏هاى دیگرى مثلاً گوش سپارى مشترک به آواز پرندگان و یا جشن‏هاى تابستانى برپا کرد»(همان).
به راستى چرا همان لذّتى را که مى‏خواهیم با شنیدن صداى مصنوعى موسیقى به دست آوریم با دل سپردن به طبیعت و نواى فطرت تحصیل نمى‏کنیم؟ در روزگار ما نه تنها رابطه انسان با انسان بسیار تیره است، بلکه رابطه انسان و طبیعت نیز نگران‏آور است. اُنس با طبیعت یکى از خصایص انسانى است و زمانى که خصایص انسانى نابود گردد، حیات انسانى هم به دنبال آن از بین مى‏رود. اگر حسّ زیبایى‏خواهى و آسوده‏طلبى جوان را به موسیقى و طربناکى سوق مى‏دهد، پس چرا همین حسّ او را به محیط، طبیعت، زمزمه چشمه‌های کوهسار متمایل نمى‏کند؟ و یا چرا او را به این شدّت سمت و سو نمى‏دهد؟ کدام مفهوم موزیکالى پرمعناتر از حقیقتى است که در طبیعت و سایر زیبایى‏هاى فطرى نهفته؟
۲-۲-۴-۵- تأثیر موسیقى بر سیستم اعصاب‏
عُلماى علم «فیزیولوژى»، دستگاه عصبى انسان را به دو قسمت تقسیم کرده‏اند:
۱- سلسله اعصاب ارتباطى: شاملِ ستون مرکزى عصبى و نخاع، نیم کره‌های مغز، اَعصاب محیطى.
۲ - سلسله اعصاب نباتى: شامل سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک.
وقتى که از خارج تحریکاتى بر روى اَعصاب شروع مى‏شود اعصاب سمپاتیک و یاپاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجى وارده تعادل از دست مى‏دهند. بدیهى است هر اندازه بین این دو سیستم عصبى، فاصله‏ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانى‏هاى روانى و اغتشاشات فزون‏تر مى‏گردد. و از جمله علل و عوامل تحریکاتِ خارجى، ارتعاشاتِ موسیقى است. موسیقى وقتى که با آهنگ‌های نشاط انگیز یا نوارهاى حزن‏آور همراه گردد (مخصوصاً اگر با ارتعاشاتِ عجیب و غریب سمفونیک اجرا گردد) به طور مسلّم تعادل لازمى را که بایستى بین دو دسته عصب نامبرده وجود داشته باشد را بر هم مى‏زند و در نتیجه اصولِ حساس زندگى (اعم از هضم، جذب، دفع، ترشحات، ضربات قلب و وضعِ فشار مایعات بدن مثل خون و…). را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتارى‏ها و امراضى نزدیک مى‏سازد که طب جدید با تمامِ پیشرفت‌ها
یش نمى‏تواند آسیب‌های پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشاتِ فکرى، اَمراض روانى (افسردگی‌ها و حتى بى‏خیالى‏ها)، سکته‌های قلبى و مغزى (میرزا خانی،۱۳۷۲، صص ۳، ۶، ۲۶ و ۹۲ به بعد).‏
۲-۲-۴-۵-۱ نظر دانشمندان و روانشناسان غربی در مورد تأثیرات سوء موسیقی براعصاب
موسیقی آثاری مرموزی را در قوای مغز به جای می‌گذارد و آن اثر که از توجه غیر طبیعی حاصل می‌شود باعث تضعیف اراده می‌گردد؛ زیرا شنونده موسیقی تمام قوای خود را گویا در گوش متمرکز کرده و هیچ یک از اعضای بدن او در آن حال با اراده ی او حرکت نمی‌کنند لذا گاهی دست و پای شنونده طبق ارتعاشات صوتی و نوارهای موسیقی بنای حرکت کردن را می‌گذارد و خلاصه‌ یک رقص خفیف بدون اراده شنونده انجام می‌گیرد.
در اثر فشار شدیدی که ارتعاشات موسیقی روی اعصاب وارد می‌کند، قوه ی اندیشه ی انسان در بین ارتعاشات موسیقی زندانی می‌گردد و به تدریج منجر به اغتشاشات فکری و سلب قدرت اندیشه و فکر و نگرانی‌های روحی می‌شود، تا جایی که با موسیقی نیروی خود را فلج می‌کند و آثار جنون را در فرد پدید می‌آورد (هاشمی نژاد،۱۳۸۵، ص ۴۴۷).
۲-۲-۴-۵-۱-۱- نظر دکتر آرنولد فریدمانی پزشک متخصص بیمارستان نیویورک
او با کمک دستگاه‌های الکترونی تعیین امواج مغز و تجربیاتی که طی مراجعه هزاران بیمار بدست آورده ثابت کرده است یکی از عوامل مهم خستگی‌های روحی و فکری و سردردهای عصبی گوش دادن به موسیقی رادیو است خصوصاً برای کسانی که به موسیقی دقت و توجه می‌کنند (محمدی نیا،۱۳۷۸، ص ۳۵۷).
۲-۲-۴-۵-۱-۲- نظر دکتر ربرت متخصص روانشناسی کودک در انگلیس
اطفال در رحم مادر تحت تأثیر موسیقی قرار می‌گیرند و اگر مادر حامله به موسیقی گوش دهد ضربان قلب طفل در رحم زیاد می‌شود این حالت از شش ماهگی به بعد است (همان).
۲-۲-۱-۴-۵-۱-۳- نظر هگل فیلسوف مشهور آلمانی
ذکر وعبادت مسلمانان در معابد و مساجد بی آلایش خود «فکر» می‌آورد و دعای مسیحیان در کلیسا با عربده نا قوس و نقش و نگار در و دیوار، تشویشِ خاطر و انصراف ناظر (محمدی نیا،۱۳۷۸، ص ۳۵۷).
۲-۲-۴-۵-۱-۴- تظریه ی پروفسور ولف آدلر
پروفسور «ولف آدلر» استاد دانشگاه کلمبیا ثابت کرده که، بهترین و دل‏کش‏ترین نوارهاى موسیقى شوم‏ترین آثار را روى دستگاه اعصاب انسان باقى مى‏گذارد، مخصوصاً اگر هوا گرم باشد این تأثیر مخرب، شدیدتر مى‏شود. توجه دقیق به بیوگرافى مشاهیر موسیقى جهان نشان مى‏دهد که در دوران عمر به تدریج دچار ناراحتى‏هاى روحى گردیده‏اند و عده‏اى نیز مبتلا به بیمارى‏ شده‏اند. چنان که هنگام نواختن موسیقى درجه ی فشار خونشان بالا رفته و دچار سکته ناگهانى شده‏اند (همان). از آن چه گفته شد، چنین به دست مى‏آید که هر نوع موسیقى، به ویژه آهنگ‌های احساسى برانگیزش، تحریکاتى در اعصاب «سمپاتیک» و «پاراسمپاتیک» به وجود مى‏آورد که در نتیجه، تعادلِ این اعصاب به هم خورده و انسان دچار ضعف اعصاب مى‏گردد. آن چه مهم است این که ضعف اعصاب نیز، خود امراضِ دیگرى از قبیل: اختلالِ حواس، پریشانى، جنون، ثقل سامعه (سنگینى گوش)، نابینایى، سل و… به وجود مى‏آورد. البته تصور نکنید که مشکل در همین چند مورد اختلال یاد شده خلاصه مى‏گردد.
۲-۲-۴-۵-۱-۵- نظریه ی دکتر الکسیس کارل
دکتر «الکسیس کارل»، زیست شناس و فیزیولوژیست فرانسوى مى‏نویسد: «کاهش عمومىِ هوش و نیروى عقل، از تأثیر الکل و سرانجام از بى‏نظمى در عادت ناشى مى‏شود؛ و بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیم‏اند». موسیقى نه تنها در شنوندگان اثرات منفى بر جاى گذاشته، بلکه در نوازندگان نیز تأثیرات خطرناکى داشته است.
«الکسیس کارل» دانشمند معروف در کتاب «راه و رسم زندگى» چنین مى‏نویسد: «رادیوسینما و ورزش‏هاى نامناسب، روحیه ی فرزندان را فلج مى‏کند». تجربه نیز ثابت کرده که اشخاص که زیاد سرگرم به موسیقى هستند، اغلب افرادى بى‏اراده و مسامحه‏کار و در مقام تعقل و تفکّر
). www.tebyan.net راکد و ضعیف‏اند (به نقل از؛
۲-۲-۴-۵-۱-۶- نظریه ی ویلیام جیمز
ویلیام جیمز در مورد مضرات موسیقی مبتذل می‌گوید: «ممکن است خداوند از گناهان ما بگذرد ولی ضعف اعصاب دست از سرما بر نمی‌دارد»(میرزای خانی،۱۳۷۲، ص ۱۹).
۲-۲-۴-۵-۲- تأثیر سؤء موسیقی و غنا بر روان و اعصاب از دیدگاه اندیشمندان اسلام
غنا و موسیقی یکی از عوامل تخدیر اغصاب است. توجه به بیوگرافی مشاهیر موسیقی دان نشان می‌دهد که در دوران عمر دچار ناراحتی‌های روحی گردیده، ورفته رفته اعصاب خود را از دست داده وعده ای مبتلا به بیماری روانی شده وگروهی مشاعر خود را از دست داده‌اند. نیز به گواهى برخى از پزشکان، غنا و موسیقى آثار زیان‏بارى بر روى اعصاب دارد (عکاس، بی تا، ص ۱۵۱). و در حقیقت یکى از عوامل مهم تخدیر اعصاب به شمار مى‏رود. مواد مخدر گاهى از راه دهان و نوشیدن وارد بدن مى‏شوند (مانند شراب)؛ زمانى از راه بوییدن (مانند هرویین)؛ گاه از راه تزریق (مانند مرفین) و از راه حس شنوایى به جان و روان آدمى منتقل مى‏شود (مانند: غنا و موسیقى). از این رو بعضى از آهنگ‌ها چنان افراد را در نشئه فرو مى‏برد که حالتى شبیه به مستى به آن‌ها دست مى‏دهد. البته گاهى به این حد و مرحله نمى‏رسد؛ ولى تخدیر خفیف ایجاد مى‏کند و در پى آن آثار زیان‏بارى روى اعصاب بر جاى مى‏گذارد و شخص را دچار افسردگى و مبتلا به فشار خون مى‏کند (مکارم شیرازی،۱۳۷۴، ج ۱۷، صص ۲۴- ۱۵۱(.
باید دانست که هر موسیقى و آهنگى شاید براى اعصاب زیان‏بار نباشد؛ بلکه موسیقى تند و استفاده زیاد و افراط در آن باعث تخدیر اعصاب مى‏شود؛ با وجود این پیامدهاى منفى معنوى آن حتى در سایر موارد نباید کوچک شمرده شود. از نظر آخرتی هم عذاب کسی که موسیقی حرام گوش می‌دهد را روایت این طور بیان می‌کند: پیامبر گرامی اسلام (ص) در این باره می‌فرمایند: «من استمع الی اللهو یذاب فی اذنه الانک؛ کسی که به موسیقی لهوی و حرام و غنا گوش دهد در گوشش سربِ مذاب ریخته می‌شود.» (نوری، ۱۴۰۴ ق، ج ۱۳، ص ۲۲۱).
۲-۲-۴-۵-۲-۱- نظر امام خمینی در مورد مضرات موسیقی
۲-۲-۴-۵-۲-۱-۱- غافل کردن از مقدرات
امام خمینی در باره‌ی موسیقی می‌فرمایند: «از جمله چیزهایی که مغزهای باز جوانان را مخدر و تخدیر می‌کند موسیقی است. موسیقی اسباب این می‌شود که مغز انسان وقتی چند وقت به موسیقی گوش کرد تبدیل می‌شود به یک مغز آن کسی که جدی باشد انسان را از جدیت بیرون می‌کند و متوجه جهات دیگر می‌کند. تمام این وسایل که در هر مسایلی رواج دارد همه برای این است که مملکت خودشان را از مقدرات الهی غافل کنند.
۲-۲-۴-۵-۲-۱-۲- بیرون آمدن از جدیت

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[دوشنبه 1400-09-15] [ 09:09:00 ب.ظ ]




در مجموع ،از مباحث فوق می توان چنین برداشت کرد که با توجه به ماهیت دینی،فرهنگی نظام جمهوری اسلامی و جایگاه رفیع اخلاق در قانون اساسی که مورد بررسی واقع شد و وظایفی که در قانون اساسی در عرصه ی فرهنگ بر عهده ی دولت گذاشته شده است؛نظریه ی دولت جمهوری اسلامی در قانون اساسی،دولتی اخلاقی است که با هدف وصول انسان به سعادت،پیوند عمیقی میان فعل سیاسی و فعل اخلاقی برقرار کرده است.
بند سوم : عناصر ، نهادها و کارویژه های دولت اخلاقی در قانون اساسی
عناصر و نهادهای دولت اخلاقی
مراد از ساختار سیاسی،مجموعه نهادها و مراکزی است که نظام سیاسی را شکل می دهند. زمانی می توان از یک نظم اخلاقی در ساختار سیاسی سخن گفت که مجموعه نهادها و سازمان های سیاسی درون آن برای سامان بخشیدن به اهداف و کارویژه های اخلاقی، تجهیز شوند.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

«در اصل ۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بیان کننده نهادها و مناسبات سیاسی است آمده است:"در زمان غیبت حضرت ولی عصر در جمهوری اسلامی ایران، ولایت امر و امامت امت،بر عهده فقیه عادل و با تقوا،آگاه به زمان ،شجاع،مدیر و مدبر است."که همانا ولایت فقیه می باشد.[۱۰۶]»حکومت اسلامی،حکومت قانون الهی است و هیچ کس جز خداوند حاکم نیست و در حقیقت فقها تنها مجری این قانون هستند.
رهبری هر جامعه‏ای، متناسب با ارزش‏ها و آرمان‏های آن جامعه و اهداف اساسی حکومت در آن، تعیین میشود. در نظام‏های لائیک و سکولار، برای رهبری، شرایط چندانی بیش از توانایی نسبی مدیریت کلان اجتماعی لازم نیست؛ اما در نظام اسلامی شرایط دیگری نیز لازم است. اصول شرایط رهبری در اسلام - اعم از اصول اختصاصی و مشترک با دیگر اندیشه‏های سیاسی - عبارت است از:
الف. صلاحیت علمی: اصطلاحاً از آن به «فقاهت» تعبیر میشود و به معنای شناخت دقیق احکام فقهی و حقوقی اسلام، در همه ابعاد و مسائل فردی و اجتماعی است؛ زیرا فرض آن است که آنچه در جامعه اسلامی، ملاک عمل و قانون قرار میگیرد، همان قوانین الهی است. بنابراین وجود رهبری که توانا بر استنباط احکام الهی، در مسائل کلان اجتماعی بوده و بتواند در مسائل مختلف حکم دینی را کشف و به اجرا درآورد، ضروری مینماید. کفایت علمی مورد نظر در اینجا به دو بخش تقسیم میشود:
یکم. آگاهی لازم از اوضاع و احوال و نیازمندیهای جامعه و راه‏های اداره و هدایت جامعه به سوی تأمین آن نیازمندیها و فائق آمدن بر مشکلات. این گونه آگاهی، برای هر رهبری در هر نظام سیاسی لازم است و بدون آن مدیریت جامعه با مشکلات جدی روبه‏رو میشود.
دوّم. آگاهی ژرف و کافی از آموزه‏های اسلامی و قدرت فهم و استنباط قوانین الهی و به کارگیری آنها در مسائل خرد و کلان هماهنگ با مقتضیات و شرایط عصر. این ویژگی از لوازم اختصاصی «حکومت دینی» است؛ زیرا اصل در آن، حاکمیت ارزش‏ها، هنجارها و قوانین الهی است و تحقق چنین چیزی، بدون رهبری اسلام‏شناس، ژرف‏نگر و توانا به استنباط احکام الهی، در همه عرصه‏های مورد نیاز جامعه ممکن نیست.
ب. توان مدیریت: دانش و آگاهی در مدیریت خرد و کلان، شرط لازم است؛ اما کافی نیست. در عرصه مدیریت، قدرت تصمیم‏ گیری به موقع - به ویژه در شرایط حساس و بحرانی - ابتکار عمل در خروج از بن‏بست‏ها، نوآوری و قدرت ایجاد رشد و توسعه، از دست ندادن فرصت‏ها و درعین حال دوری از شتاب‏زدگی، اموری هستند که صرفاً با یک سری دانش‏ها و تخصص‏ها فراهم آمدنی نیست؛ بلکه به خصوصیات روانی، هوشمندی، قوه تدبّر و میزان پختگی در برخورد با دشواریها و مشکلات گوناگون و سرعت عمل ذهنی او نیز بستگی دارد.
این سنخ از صلاحیت، اختصاص به مدیریت جامعه اسلامی ندارد؛ بلکه به طور کلی مدیریت در هر جامعه و در هر رده سازمانی - در مراتب متفاوت - نیاز به این ویژگی دارد. به طوری که گفته‏اند: بخشی از مدیریت علم است و بخش دیگر آن فن و هنر.
ج. صلاحیت اخلاقی: در اسلام کفایت اخلاقی رهبر جامعه اسلامی و اتصاف او به عدالت، تقوا، پاکدامنی، امانت‏داری، شجاعت، دوری از خودخواهی، هواپرستی، ریاست‏طلبی و دیگر رذایل اخلاقی، بسیار تأکید شده است. این مسأله از چند جهت حائز اهمیت است:
یکم. از آن رو که حاکم جامعه اسلامی، باید به پا دارنده عدالت و مجری احکام الهی باشد؛ خود باید با تمام وجود تابع آنها بوده و التزام قلبی و عملی کامل نسبت به هنجارهای دینی داشته باشد.
دوّم. رهبر جامعه اسلامی علاوه بر اداره اجتماع، رسالت هدایت و تربیت دینی جامعه را نیز بر عهده دارد. از این رو باید خود به زیور فضایل و اخلاق عالی انسانی، آراسته، به ادب اسلامی متأدب و از لغزش‏ها به دور باشد تا بتواند در مورد مقتضی، دیگران را به راه کمال رهنمون شود و از آفات و آسیب‏های اخلاقی باز دارد.
سوّم. از نظر جامعه‏شناسی و روان‏شناسی تربیتی، زمامداران و چهره‏های برجسته و شاخص هر جامعه، خواه ناخواه نقش الگویی برای قشر وسیعی از جامعه پیدا کرده، و منش و سیره و رفتارشان تأثیرات جدی در الگوپذیری توده‏ها و بهنجار و یا نابهنجار شدن رفتار آنان دارد.
در اینجا باید توجّه داشت که حد اعلا و ایده‏آل همه این خصوصیات، مرتبه «عصمت» است. از همین رو در درجه نخست، جامعه اسلامی باید تحت رهبری معصوم (پیامبر یا امام) اداره شود و در عصر غیبت، کسی که از جهات یاد شده نزدیک‏ترین فاصله را با معصوم دارا باشد، به نیابت از او عهده‏دار رهبری جامعه خواهد شد. چنین کسی اصطلاحاً «ولی فقیه» نامیده میشود. از این رو در اصل پنجم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل‏الله تعالی فرجه) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است.
در نظام الهی اسلام، نقش ویژه ای برای رهبری جامعه تعیین شده است. رهبر نه تنها نقش مدیریتی جامعه را به عهده دارد، بلکه نقش های دیگری نیز با توجه به موقعیت ممتاز خویش به عهده دارد که از جمله الگو بودن است.همین اسوه و الگوبرداری مردم از رهبری است که زمینه اعتماد به نفس و سکون و آرامش اجتماعی را فراهم می آورد؛ زیرا مردم هرگاه دیگری مهم خویش یعنی رهبر را در چنان سکون و آرامشی الهی بیابند، به طور طبیعی آرام می شوند و تشویش ها و اضطراب ها از میان می رود. خداوند به صراحت درباره این نقش رهبری در جامعه انسانی می فرماید: ان صلاتک سکن لهم، نماز و نیایش تو برای مردم مایه آرامش است.از آن جایی که جامعه همواره به علل درونی و عوامل بیرونی، گرفتار آزمون ها و فتنه های الهی است تا هر کسی ذات و سرشت خویش نشان دهد، نیازمند معیار حقی است که مردم برپایه آن حق را بشناسند و در کوران فتنه ها و آشوب ها، راه درست خویش را بیابند. این جاست که در نظام الهی نه تنها مفاهیمی به شکل کلی بیان می شود تا به عنوان معیار و میزان سنجش قرار گیرند، بلکه در هر دوره و عصری، انسان های کامل به عنوان معیار و میزان سنجش حق از باطل و راه از چاه معرفی می شوند. این جاست که در روایات معتبر از لزوم معرفت و شناخت امام به عینه سخن به میان آمده است تا مردم با شناخت امام زمان خویش، از گمراهی راه و از باطل دور شوند.
ولایت فقیه در جامعه امروز، همان معیار واقعی و انسان کاملی است که می تواند به عنوان معیار سنجش قرار گیرد، زیرا به سبب این که دارای شرایط رهبری چون مخالفت با هوای نفس و اطاعت از مولا و مقتدای بشر، صاحب زمان(عج) و حافظ دین و ملت اسلام است، بهترین شخص برای مدیریت و الگوبرداری انسان می باشد. در کوران فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی در پی معیاری است تا بتواند برپایه آن، حق را از باطل بازشناسد. در این جاست که نقش مهم و کلیدی رهبری خود را نشان می دهد.
بدین سان نقش ویژه رهبری حاکم اسلامی،بر نظام مند ساختن جامعه اسلامی بر بنیادهای دینی آشکار می گردد.ولایت فقیه از طریق تاثیرگذاری بر فرایندهای دروندادی نظام(تقاضاها و حمایت ها) و نیز فرایندهای بروندادی(تصمیمات سیاسی و سیاست گذاری) در سه سطح به هدایت نظام سیاسی مبادرت می ورزد. در تصمیم سازی، در اجرا، در حل بحرانها.
در کنار نهاد ولایت فقیه-رکن اساسی دولت اخلاقی- نهادهای دیگری که در تحقق اهداف و کارویژه ها و سامان بخشی نظم اخلاقی مورد نیاز بود،توسط امام خمینی ، تاسیس گردید .تاسیس شورای نگهبان که بر عدم مغایرت قوانین با شریعت، نظارت می کند و همچنین مجمع تشخیص مصلحت نظام که برای حل معضلات نظام و از جمله تزاحم میان احکام شرع و مصلحت نظام ایجاد شد، به اصلاحات ساختاری و سیاست اسلامی کردن نهادهای پیشین انجامید.
اما از همه مهمتر،باید به رویکرد فرهنگی نخبگان دینی اشاره کرد که ابتدا از طریق نهادینه کردن آن در قانون اساسی آغاز گشت و سپس با تاسیس نهادها و ایجاد دفاتر و مراکزی جهت تبلیغ ارزشهای دینی نظیر واحدهای تبلیغات، روابط عمومی،ارشاد و عقیدتی-سیاسی ادامه یافت.از سوی دیگر، با افزودن پسوند اسلامی بر روی برخی نهادهای قدیمی نظیر مجلس شورای اسلامی، اهداف تازه ای برای آنان ترسیم شد.
کار ویژه های دولت اخلاقی
هر نظام سیاسی برای ادامه حیات خود، همواره در پی به اجرا درآوردن مجموعه فعالیت هایی است که به نوبه خود، سازمان سیاسی را قادر به تدوین و اجرای خط مشی های خود می سازد.این فعالیت ها ، کارکردها و یا کارویژه ها، چگونگی تاثیر واحدهای سیاسی بر فرایندهای سیاسی را توضیح می دهد.شاید اصلی ترین کارویژه نزد اغلب دولتها و یا نظام های سیاسی، محدود ساختن امیال و خواسته های بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این خواسته هاست.نظم اجتماعی که از این طریق حاصل می شود، خود محصول مکانیسم های پیچیده ای است که نظام سیاسی از طریق آن ،به توزیع ارزش های ایجاد همبستگی در جامعه می پردازد. از این رو اهداف و غایاتی که دولتها برای نیل به آن تلاش می کنند،تبیین کننده و تعیین کننده کارویژه های آن می باشد.
دولت اخلاقی ،هدف و مقصودی اخروی داشت و آن وصول به قرب الهی است. برخلاف کسانی که غایت دولت را پاسخ گویی به مطالبات دنیوی انسانها دانسته و تنها تلاش دارند که ارزش های اخلاقی را در محدودسازی و کنترل انسان در جامعه جستجو کنند.
«هر کدام از نظام های سیاسی، اجرای کارویژه های خاصی را بر عهده دارند و هرچقدر ظرفیت و تواناییشان برای تحقق این کارویژه ها افزیش یابد، امکان بیشتری برای دست یابی به اهداف خود ،خواهند یافت.بر این اساس ، امام خمینی، ارزش های اخلاقی را منحصرا در دولت جستجو نکرد بلکه آن را به سطوح دیگر ،یعنی مردم و نهادهای مدنی نیز تسری داد.در عین حال برای ایجاد چنین جامعه فاضله ای ، نقطه عزیمت ، دولت فضیلت محور است که می تواند ترویج کننده فضایل و از بین برنده رذایل باشد. از این روست که در عمل و دانش سیاسی مسلمانان ،پیوند اخلاق و سیاست ، پیوندی ناگسستنی است. این دولت به تعبیری همان دولت هادی است که وظیفه اصلی اش هدایت انسانها می باشد.[۱۰۷]»
مواردی از کارویژه های دولت اخلاقی در قانون اساسی که اهمیت بیشتری دارد:
دفاع از شریعت و ترویج آن: زیربنای همه مباحث مربوط به حکومت،شریعت الهی است که تبیین کننده خیر و خوبی مطلق و مقدم بر جامعه و دولت می باشد.دفاع از شریعت و اجرای آن،اساسی ترین کارویژه دولت اخلاقی به شمار می رود.
وظیفه اصلی حکومت اسلامی در جامعه، اجرای شریعت الهی است. از آنجا که خداوند حاکم مطلق است ، حقوق و تکالیف انسانها را معین و ابلاغ کرده است. بنابراین در اسلام،قانون پیش از شکل گیری دولت می باشد و دولت تنها هدفش حفظ و اجرای قانون شریعت است.
بی شک منظور از تبلیغ و ترویج دین اشاره به تکلیفی است که بر دوش همه پیروان و مکلفان قرار دارد. اما تربیت یک اجتماع و اجرای برخی احکام شریعت بر عهده دولت می باشد که به دلیل داشتن ظرفیت های لازم برای جاری ساختن احکام شریعت و پاس داشت آن بیش از دیگران در ایجاد فضایل و طرد رذایل رسالت دارد و این همان جامعه پذیری سیاسی است که از وظایف دولت به شمار می آید و طی آن افراد و گروه های اجتماعی با قواعد،ارزش ها و اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه خود و نظام سیاسی حاکم آشنا می شوند. این چنین دولت هایی را دولت ارشادی می نامند.
انسان سازی و معنا بخشی به حیات انسانها: مناسبات پیچیده اجتماعی ،ضرورت ایجاد نظمی که در آن حیات بشری تداوم یابد،زندگی دارای معنا شود و سرانجام سعادت و بهروزی انسان را فراهم آورد ، آشکار می سازد.امام خمینی همواره از مقصد نهایی انبیا و اولیای الهی که همان انسان سازی و تهذیب نفس است، سخن به میان آورده است و مهمترین راهبرد خود را پیروی از رسالت انبیا می داند.
برپایی عدالت اجتماعی: با نگاهی به تبارشناسی مفهوم عدالت اجتماعی ، به جایگاه پر اهمیت آن در میان اندیشمندان سیاسی پی می بریم.اجرای عدالت الهی از اهداف اساسی حکومت اسلامی به شمار می رود.
«امام خمینی در کاربست این مفهوم، در توصیف جامعه ی اسلامی می گوید: با جمهوری اسلامی ،سعادت،خیر و صلاح، برای همه ی امت است. اگر احکام اسلام پیاده شود،مستضعفین به حقوق خودشان می رسند،تمام اقشار ملت به حقوق حقه ی خودشان می رسند.ظلم و جور و ستم ،ریشه کن می شود.در جمهوری اسلامی،زورگویی نیست؛در جمهوری اسلامی،ستم نیست.در جمهوری اسلامی،آزادی است،استقلال است.همه ی اقشار ملت در جمهوری اسلامی، باید در رفاه باشند. در جمهوری اسلامی،مستمندان به حقوق خودشان می رسند و عدالت الهی سایه می افکند.[۱۰۸]»
در رویکرد امام خمینی ،این کارویژه بر عهده همه بخش ها و نهادهای ساختار سیاسی است. اساسا برای تحقق ارزش های عدالت خواهانه که از اهداف انقلاب اسلامی به شمار می رود،نهادهایی نظیر بنیاد مستضعفان، کمیته امداد و جهاد سازندگی و …تاسیس شدند.با توجه به اینکه گسترش عدالت از شئونات حکومت اسلامی به شمار می آید؛تمام عناصر و نهادهای ساختار و قوای سه گانه موظف به تحقق چنین کارویژه ای هستند.
امر به معروف و نهی از منکر: دولت ها مهم ترین منبع تدوین و اجرای تصمیمات برای جامعه خویشند. این تصمیمات اعم از مادی و معنوی، به وسیله دولت و در فرایند توزیع ارزش های مورد قبول جامعه سیاسی، انتقال می یابند.اخذ سازوکارهای مناسب توسط دولت برای توزیع و تخصیص این ارزش ها،چه در حوزه سیاست و یا فرهنگ و یا اقتصاد و …، سبب افزایش توانایی های آن دولت می گردد و از این طریق فرایند جامعه پذیری سیاسی نیز تسهیل می یابد. امربه معروف و نهی از منکر دو پدیده کنترل نظم اجتماعی و اخلاقی و ترویج کننده هنجارهای اجتماعی به شمار می آید که از طریق آن جامعه انسانی در مسیر خیر و صلاح و سعادت اخروی قرار می گیرد. اهمیت این مساله تا جایی است که شارع مقدس به هیچ روی - مگر شرایط خاص – ترک آن را جایز نمی داند و آن را در رتبه واجب کفایی قرار داده است.
«در اصل ۸ دعوت به خیر و امر به معروف که از اصول اخلاق اجتماعی هستند، مورد تاکید قرار گرفته است. امر به معروف و نهی از منکر در فرهنگ های دیگر اهمیت کمتری دارد اما در اخلاق اسلامی بسیار مهم بوده و بیان شده که در جمهوری اسلامی ایران ، دعوت به خیر و امر به معروف و نهی از منکر وظیفه ای است همگانی و متقابل بر عهده ی مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت.[۱۰۹]»
انسجام و همبستگی اجتماعی: دولت اخلاقی با برخورداری ازتوانایی های نمادین، به ویژه به کارگیری نمادهای دینی،به برانگیختن حس همبستگی در جامعه کمک می نماید. در نظام روحانیت شیعه،به واسطه وجود مساله تقلید، نوعی رابطه معنوی میان توده مردم و رهبران مذهبی وجود دارد که پیوند وثیقی میان آنان فراهم می سازد و از این طریق مبانی همبستگی اجتماعی بر پایه یک نظام ارزشی معین، شکل می گیرد.این مساله موجب افزایش توانایی نظام سیاسی در بسیج توده ها و پویش آنها به سمت ارزش های سیاسی – اخلاقی است. در عین حال اسباب حل منازعات سیاسی و از هم گسیختگی اجتماعی ، از طریق همیاری و همکاری آحاد جامعه و حمایت آنان از نظام سیاسی فراهم می سازد.[۱۱۰]
مبحث دوم : بررسی وظایف فرهنگی دولت جمهوری اسلامی در قانون
اساسی
در قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی، وظایف فرهنگی گسترده و متعددی بر عهده ی دولت قرار داده شده است که عمده ی این وظایف در اصول ۳ و ۸ و ۱۰ و ۲۱ آورده شده است که این اصول و حقوق فرهنگی در قانون اساسی، در این فصل بررسی می شود.
گفتار اول : بررسی وظایف مصرح در اصل ۳ قانون اساسی
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی
ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی، به عنوان یکی از حقوق بشر از منظر اسلام ،مطرح می گردد که در اسناد حقوق بشری وجود ندارد و می توان یکی از نواقص حقوق جهانی بشر را عدم توجه به این حق بشر دانست که ناشی از عدم توجه به بعد معنوی و روحانی انسان و مادی دانستن صرف انسان دانست. این حق را می توان حق بر کمال معنوی و یا حق بر رشد فضایل معنوی و یا حق بر دین نامید که این حق را حق حیات معنوی نامیده اند و در کنار حیات مادی، از آن نام برده اند. این حق ناشی از انسان شناسی اسلامی و دو بعدی دانستن انسان از منظر اسلام است و اینکه اسلام، بعد معنوی، یعنی روح انسان را اصل و جسم و بدن وی را فرع می داند.در اسناد حقوق بشری، این حق به عنوان نوعی آزادی و درقالب یک “حق- آزادی” و در کنار حق بر آزادی عقیده به عنوان حق بر آزادی مذهب مطرح شده است که شامل بی دینی هم می شود. یعنی همانطور که انسان آزاد است که هر عقیده ای را داشته باشد، آزاد است که هر دینی را که می خواهد داشته باشد.
“حق- آزادی” یا ” حق امتیاز” یعنی معاف کردن فرد از تعهدی خاص و عدم توجه تکلیف به وی. حق به این معنا در مقابل تعهد و تکلیف است. فردی که چنین حقی دارد یعنی وظیفه ندارد و دیگری نیز حقی بر او ندارد. اما از دیدگاه اسلام، این حق، یک حق مطالبه است. این حق ناشی از جهان بینی اسلامی است.از منظر اسلام، هدف اصلی و غایت نهایی انسان، رسیدن به قرب الهی است. لذا نه تنها می بایست کلیه موانع برای نیل به این هدف از سر راه انسان برداشته شود، بلکه می بایست امکانات و لوازم نیل به این هدف نیز برای انسانها فراهم گردد. به عبارت دیگر این حق در زمره حقوق مثبت است نه حقوق منفی.حکومت در اینجا نباید کنار بنشیند؛ بلکه باید ورود پیدا کرده و زمینه های تحقق این حق را فراهم نماید. آن کسی که در خصوص این حق مکلف است و تکلیف هم دارد؛ هم حکومت است ،هم همه مردم.اصل امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از حقوق انسانها اینجا معنی پیدا می کند. این حق مهم ترین حق در زمره حقوق بشر از دیدگاه اسلام است.تمامی حقوق و آزادی های دیگر انسانها مقید و محدود به این حق است و در صورت تعارض میان حقوق و آزادی های دیگر با این حق، آن حقوق وآزادی ها مقید شده و تخصیص می خورند و این حق مقدم بر آنها دانسته می شود.[۱۱۱]
«یکی از وظایف حکومت از دیدگاه اسلام، تامین مصالح معنوی است. وظیفه حکومت دینی محدود به تامین مصالح مادی نمی شود. اهمیت این وظیفه ازسایر وظایف حکومت بیشتر است و اصلی ترین وظیفه حکومت است. دولت باید از نشر عقاید گمراه کننده بپرهیزد. منع کتب ضاله که در فقه مطرح می شود، از این باب است. یکی دیگر از آثار این حق، تشریع حکم جهاد ابتدایی در اسلام است .جهاد ابتدایی برای دفاع از این حق انسانهاست. به تعبیرشهید مطهری، جهاد ابتدایی برای دفاع از حق معنوی انسانها و دفاع از انسانیت انسان و دفاع از توحید است. این حرف علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان است که شهید مطهری هم آن را تکرار کرده است.یکی دیگر از آثار این حق حکم مرتد در اسلام است که درمواردی حکم آن قتل است. در اسلام، حق حیات دو استثنا دارد و در دو مورد سلب می شود: یکی سلب حق حیات مادی انسانی دیگر و دیگری سلب حق حیات معنوی انسانهاست.[۱۱۲]»
تقویت روح بررسی و تتبع و ابتکار در تمام زمینه های…
در بند ۴ تتبع در چند زمینه خاص علمی و فنی و فرهنگی و اسلامی ذکر شده است. به نظر می رسد که مقصود نمایندگان ،محدود کردن تتبع و تحقیق به زمینه های مزبور نبوده است. بنابراین این بند باید به نحوی تصویب می گردید که از آن برداشت حصر نشود. مثلا عبارت ” و غیره"پس از این چهار مورد نوشته می شد یا قید می شد؛ در تمام زمینه ها ازجمله
رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه های مادی و معنوی
«در خصوص بند ۹ اصل ۳؛ لازم به ذکر است که در این بند تبعیض ناروا منع شده است. این بند بدان معناست که تبعیضات روا و صحیح و عادلانه هم وجود دارد. ثانیا ابتدا متن پیشنهادی این بند عبارت ایجاد امکانات مساوی و عادلانه بود، که در نهایت کلمه مساوی از آن حذف شد و تنها قید عادلانه در متن اصلی باقی ماند.[۱۱۳]»
این دو مورد؛ اشاره به این امر دارد که عدالت متفاوت از مساوات است . اسلام به جای نظریه مساوات که در مباحث حقوق بشری به عنوان یک مبنا مورد استفاده قرار می گیرد، نظریه عدالت را برگزیده است.لذا مثلا به جای برابری جنسیتی که در نظام حقوق بشری غرب ،مبنای بهره مندی ازحق ها قرار گرفته است، موازین اسلامی نظریه عدالت جنسیتی را مطرح می کند.
«البته عدالت در برخی مصادیق، اقتضای مساوات را دارد. عدالت در شرایط مساوی، حکم به تساوی می دهد؛ولی در شرایط نامساوی، حکم به تبعیض می دهد و تساوی در آن موارد، عین ظلم است. مکتب اسلام تفاوت حقوق زن و مرد را ناشی از تفاوت های طبیعی آن دو می داند و بر این اساس تساوی حقوق زن و مرد که در غرب مطرح می شود را ظلم به زن محسوب می کند. همچنین در اسلام،کرامت اکتسابی، مبنای تفاوت انسانهاست و بر این اساس حقوق انسانها نیز دستخوش تغییر می شود. لذا اسلام برای یک انسان مومن ،حقوق بیشتری نسبت به یک انسان کافر قائل است ،چرا که این دو را مساوی نمی داند.[۱۱۴]»
تامین حقوق همه جانبه افراد از زن و مرد
در بند ۱۴؛ عبارت تساوی عموم در برابر قانون آمده است. لازم به ذکر است که در مباحث حقوقی، دو نوع تساوی وجود دارد: یکی تساوی دربرابر قانون و دیگری تساوی در قانون. تساوی در برابر قانون قابل قبول است و به همین علت در اصل ۱۰۷ هم آمده است که رهبر با سایر مردم در برابر قانون مساوی است.در شرع نیز همین قاعده وجود دارد و حتی معصومین نیز در برابر قانون که همان شرع است با سایر مردم برابرند و حق تخلف از قانون الهی را ندارند. به همین دلیل است که گفته می شود؛ حکومت اسلامی حکومت قانون است. یعنی قانون که همان شرع باشد به طور مساوی برای همه لازم الاجراست و حتی معصومین نیز حق تغییر یا تخطی در آن را ندارند .اما تساوی در قانون بر خلاف اسناد حقوق بشری قابل قبول نیست.به نظر می رسد عبارت زن و مرد به علت حساسیت های موجود در جامعه از یکدیگر تفکیک گردیده است چرا که عبارت افراد شامل همه مردم اعم از زنان و مردان می گردد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:09:00 ب.ظ ]




جرم،اشخاصیهستندکهاقدامی دراصل عمل یا شروع آن نکرده باشند،…»۸۴
«چون کمک کردن و یاری رساندن دارای مصادیق متعدد است غالباً معاونت تعریف نمی شود بلکه قانونگذار با احصای موارد و نشان دادن مصادیق معاونت، آن را مشخصکردهاند»۵۴حقوقدانان ایران تعاریفی از معاونت درجرم و معاون جرم بیان نموده اند،که دراینجا به ذکرچند نمونه از این تعاریف می پردازیم:
دکتر محسنی معاونت را چنین تعریف نموده: «معاونت در جرم آن است که شخص بدون آنکه مستقیماً و راساً در عملیات اجرایی جرم شرکت نموده باشد، براثر تحریک یا تطمیع یا نیرنگ و فریب، دیگری را وادار به ا رتکاب جرم مینماید و یا با علم و اطلاع وسیله ارتکاب جرم را برای مباشر اصلی تهیه و تسهیل مینماید و یا آنکه طریق ارتکاب جرم را به مجرم اصلی ارائه می دهد.» ۱

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

دکترمیرمحمد صادقی معاونت را چنین تعریف میکند: «معاونت درجرم عبارت از این است که کسی بدون آنکه خودش درعملیات اجرایی تشکیل دهندهجرم شرکت کند یا اینکه بتوان گفت که جرم مستند به عمل اوست، به ارتکاب جرم کمک کند».۲
دکترحمیدی درتعریف معاونت در جرم نوشته است: «یکی از اشکال شرکت و همکاری این است که همکاریا همکارآن مجرم به هیچ وجه راساً دخالتی درعمل یا عملیات تشکیل دهنده جرم ندارند بلکه صرفاً مصدراعمال مقدّماتی جرم مورد نظرقرار میگیرند، دراین مورد همکاران مجرم اصلی را معاون جرم وفعل منتسب به ایشان را معاونت می نامند»۳
دکترگلدوزیان،درتعریف معاون جرم نوشته است که: «تمام کسانی که رفتارشان تنها جنبه کمک به مباشر یا شرکای جرم در تدارک یا ارتکاب مادی جرم داشته است و به صورت غیر مستقیم یا تبعاً در وقوع جرم مشارکت داشتهاند، معاون جرم به حساب می آیند.» ۴
«درجرم معاونت مرتکب بیآنکه شخصاً عملیات مادی جرم را انجام داده باشد، با تهیه وسایل یا تحریک وترغیب دیگری و سایراقدامات مصرح درقانون، مباشرجرم معینی رایاری وکمک میکند».۵
مؤلفکتاب ترمینولوژی حقوق، معاونت درجرم را «یاری مباشر از سوی غیر مباشر، تحریک او یا تهیه مقدّمات کارمجرم ویا دخالت در لواحق جرم و … میداند. ۶
درقانون مجازات لبنان به جای معاونت از واژه های محرّض و متدخّل استفاده میشود. کلمه محرّضاسم فاعل ثلاثی مزید«حرض» از باب تفعیل است به معنای«تحریک کرد،برانگیخت» میباشد و محرّض به معنای «محرک،مشوق» میباشد ومصدرآن «تحریض» به معنای«تحریک»، برانگیختن» است. کلمهمتدخّلاسم فاعلثلاثیمزید«تدخل» از بابتفعل است به معنایدخالت کرد و مداخلهکرد ومتدخّل بهمعنای«مداخلهکننده،میانجی» میباشدومصدرآن«تدخل»بهمعنای«مداخلهدخالت-پادرمیانی» است. ۷
«کلمه محرّض بهمعنای فتنه برانگیز، برانگیزنده،کسی که منکرات را تشویقکند.
کلمه متدخّل بهمعنایدخالت کننده-«تدخل فی الامور» به معنایخود را درآنکار دخالت داد، درآن کارها مداخلهکرد»۱
ب) معاونت در جرم از نظرگاه حقوقدانان لبنان
درحقوق لبناندرخصوص مشارکت ومداخله درارتکاب جرم اصطلاح«المساهمه الجرمیه» بیان شده است که این مشارکت ومداخله را ازدوجهت تقسیمبندی میکنند. ازیک جهت همکاری در ارتکاب جرم را به همکاری مادی ومعنوی واز جهت دیگر به همکاری اصلی وتبعی تقسیم مینمایند. دراین تقسیم بندی فاعل اصلی ومعاونین(متدخّلین)جرم را جزء همکاران مادی و تحریک کنندگان به ارتکاب جرم را که «محرّض» نامیده میشود،جزء همکاران معنوی میدانند.۲۱
اصطلاح دیگری که جهت معاونت درارتکاب جرم درحقوق این کشور بیان شده است. «المتدخّل فیالجریمه» میباشدودرخصوص معاون جرم نیز«المتدخّل » بهکار میرود[۱].۳۲ لازم به ذکر است که درحقوق لبنان متدخّلین درجرم به دوگروه «المتدخّل الاصلی»و«المتدخّل الفرعی» یعنی معاون اصلی و عادی قابل تقسیم هستند. ۳۲۴ ۳واژه دیگری تحت عنوان تحریض درحقوق لبنان کاربرد دارد که این واژه به معنای تشویق و وادار کردن دیگری به ارتکاب جرم است. ۵۴ ومترادف «تحریک» درحقوق ایران است.
درحقوق لبنان، تعریف مشخصی ازمعاونت درجرم درمتون قانونی ارائه نشده است بلکه تنها به مصادیق معاونت (متدخّل) آن هم به طور حصری اکتفاء نموده است. همانگونه که بیان گردید درحقوق لبنان معاونین جرم به دو گروه معاونین اصلی و معاونین عادی تقسیم میشوند.۶۵۴[۲] ماده ۲۲۰ قانون مجازات لبنان در تعریف معاون اصلی جرم مقرر میدارد: «او کسی است که اگرمساعدت و همکاری او نبود، جرم ارتکاب نمییافت و همانند فاعل اصلی مجازات میگردد، گویی که خودش فاعل اصلی جرم است…» درمورد معاون عادی هیچ تعریفی در قانون مجازات این کشور به چشم نمی خورد. از خلال مفهوم ضمنی ماده۲۱۲ ق.م که درتعریف فاعل اصلی جرم مقرر می دارد: «فاعل اصلی جرم کسی است که عناصر تشکیل دهنده جرم را خود به تنهایی انجام داده و مستقیماً دست به ارتکاب جرم میزند» میتوان اینگونه استنباط نمود که معاون عادی جرم کسی است که اقدام وی مکمل اقدام فاعل اصلی جرم بوده و در اجرای جرم به طور غیر مستقیم همکاری نماید».۷۵ ۱
ملاحظه میشود که در حقوق این کشور نیز تعریف دقیق و کامل از معاونت در جرم وجود ندارد. لذا به منظور ارائه تعریفی مشخص در این خصوص به نظریات صاحب نظران حقوقی این کشور مراجعه شده و با مطالعه و بررسی کتب حقوقی تعاریفی در این مورد بدست آمده که در ذیل به برخی از آن اشاره میکنیم.
معاون جرم(متدخّل)کسی استکهارتکابجرم را تسهیل میکند یاکمک به ارتکاب آن میکند، بدون اینکه به صورت مادی در اجرای افعال مجرمانه مشارکت داشته باشد. پس معاون دور از عمل اجرایی است وتنها با طرق مختلفی که درماده ۲۱۹ ق.م. ل آمده، برای او فراهم و تهیه میکند.۱ ۲
معاونت درجرم عبارت است از اقدامیکه با فعل مجرمانه ونتیجه آن، نوعی رابطه سببیت داشته باشد بدون اینکه متضمن انجام جرم یا اجرای نقش اصلی در جرم باشد.۲ ۳
قانون مجازات لبنان معاون را به نسبت فاعل و شریک و محرّض تعریف نکرده است. قانون جدید فرانسه معاون را شخصی میداند که ارتکاب جنایت یا جنحه را با مساعدت و یاری نمودن، تسهیل میکند و یا کمک به ارتکاب آن میکند (ماده ۷-۱۲۷ قانون جدید فرانسه) و قانونگذار تنها به بیان حالت تدخل اکتفا نموده است. بدین ترتیب معاون (متدخّل ) از فاعل اصلی که رکن مادی جرم از او سر می زند کاملاً متفاوت است و نیز از شریک که فعل تشکیل دهنده رکن مادی یا جزئی از آن را انجام می دهد یا نقش اجرایی اصلی در جرم را ایفاء می کند فرق دارد.۳۱ همانگونه که سابقاً ذکر شد درحقوق لبنان برای عبارت معاونت در جرم گاه عنوان «همکاری تبعی» (المساهمه التبعیه) به کار برده میشود که در تعریف آن میگویند: «همکاری تبعی، اقدامی است که از طرف دیگری جهت همکاری در ارتکاب جرم صورت گرفته و مرتبط با فعل اصلی و نتیجه آن بوده و بدون اینکه معاون در تحقق عناصرتشکیل دهندهجرم دخالت داشته باشد ویا دراجرای جرم بطور مستقیم نقش داشته باشد.۴[۳]
معاونت قانوناً جرم مستقلی محسوب نمیشود. بلکه وصف خاصی است برای برخی از اشکال همکاری جنایی درافعال مجرمانه ارتکابی ومعاون جرم به صورت فیزیکی ومستقیم در ارتکاب جرم مشارکت نمیکند،بلکه بهطورغیرمستقیم وقوع جرم راتسهیل نموده و درارتکابآن همکاری مینماید.۵[۴]
بنابراین ممکن است تعریف متدخّل در جرم این باشد که کسی کمک به ارتکاب جرم میکند و عمل او از ارکان مادی جرم یا عملیات اجرایی و مؤثر درجرم نباشد.۶ [۵]
معاونت تنها درجنایات وجنحه محقق میشود. همانطور که بند ۱ ماده ۲۱۹ قانون مجازات تصریح نموده است. پس معاونت در امور خلاف مجازاتی ندارد، مگر زمانی که به آن تصریح شده باشد. مانند ماده ۷۵۸ قانون مجازات که بیان میکند: ایجاد کننده سروصدا در هنگام شب، و نیز کسانی که دراین امرخلاف همکاری و دخالت میکنند مجازات می شوند.۱[۶]
چنانچه قبلا بیان شد، عمل فاعل یا شریک ذاتا دارای وصف مجرمانه و مستقل است و وابسته به هیچ عملدیگری نیست. برخلاف عمل معاون که بعد از عملیات مجرمانه مصداق پیدا میکند و اگر رابطهاش با عمل فاعل و به عاریت گرفتن وصف نامشروع آن نبود، مجازاتی به خاطر آن داده نمیشد. به معنای دیگر طبق قانون،وقتی فاعل برای مجازاتش نیازی به وجود معاون ندارد، پس قانونا وجود معاون تنها با فاعل متصور است.۲[۷]بنابراین معاون، شریک تبعی و وابسته درجرم نامیده می شود.۳[۸]
گفتار دوم: تمییز معاونت درجرم از مفاهیم مشابه
دراین گفتار به مقایسه معاونت از مباشرت و مشارکت در جرم و همچنین مقایسه آن با شرط سبب و علت جرم خواهیم پرداخت.
بند اول: تمییز معاونت از مباشرت درجرم
«ماده ۴۳ ق.م.ا ضمن بیان مصادیق معاونت در جرم برای تعیین کیفر معاون بدون تعیین نوع مجازات (حبس یا جزای نقدی و شلاق) و میزان آن مقرر میدارد: «معاونین جرم با توجه به شرایط و امکانات خاطی و دفعات و مراتب جرم و تادیب از وعظ و تهدید و درجات تعزیر، تعزیر می شوند، لذا در حالی که کیفر شریک جرم مجازات مباشر و فاعل مستقیم جرم است، ضرورت دارد و مفید است که تفاوت مباشر جرم از معاون جرم مشخص شود تا امکان تعیین کیفر مناسب به رغم ماده ۷۲۶ ق.م.ا کهمجازاتمعاون را درجرایم تعزیریحداقلمجازات مقرردرقانون برای همان جرم میداند،فراهم شود»۴۲ برای تشخیص فاعل اصلی از معاون جرم دو ضابطه عینی۵[۹] و ذهنی۶[۱۰] ارائه شده است.
درنظریه عینی یا موضوعی بر نحوه عمل و کیفیت مداخلهی مجرمین اصلی و معاونین آن ها در ارتکاب جرم توجه نموده و اگر آن قسمت از اعمال انجام شده داخل در تعریف قانونی جرم یا یکی از عناصر تشکیل دهندهآن باشد، اعم از آن که فعل ارتکابی تام یا شروع به اجراء تلقی شود، مرتکب، فاعل اصلی یا مباشرجرم است و در صورتی که عمل انجام شده صرفاً به شکل تهیه مقدّمات یا به یکی ازصور معینه قانونی، محدود به تشویق ترغیب و تسهیل و … باشد به طوری که ارتباطی به عنصر مادی سازندهی جرم نداشته باشد، مرتکب معاون جرم محسوب میشود. ۱
«اگرفعل مباشر اصلی به استناد نص صریح قانون جرم نباشد(هرچند به موجب احکام شرع قابل مجازات باشد) معاونت در ارتکاب فعل مذکور جرم نخواهد بود. مثال بارز آن خودکشی است. خودکشی در نظام کیفری ما به موجب قوانین موضوعه جرم نیست» ۲
«برابر نظریه ذهنی یا شخصی به وضعیت ذهن و روان مجرم توجه می شود، لذا کلیه افرادی که عمل آنها بهطور مسلم بیانگر قصد ارتکاب جرم بوده و می خواهند در تحقق اعمال مادی جرم همکاری یا شرکتکرده و عامل اصلی قرار گیرند، فاعل اصلی یا مباشر نامیده میشوند و برعکس کسانیکه بخواهند تنها نقش مساعدت و کمک داشته باشند نه نقش موثر و قاطع، آنها معاون جرم محسوب میگردند» ۳
بااین معیار مباشر،شخصیاستکه تحقق تمامیعناصرمادی ومعنوی جرم در او قابلاحراز است.
«به عبارت دیگر مباشرشخصی است که شخصاً اعمال مادی تشکیل دهنده جرم را به مورد اجراء گذارده باشد. در مقابل کسیکه شخصاً در تحقق عناصر متشکله جرم نقش نداشته و تنها در ارتکاب جرم از طریق رفتار مادی (ولی متمایز از عنصر مادی نفس جرم) با قصد مجرمانه همکاری داشته است، معاون جرم محسوب میشود»۴
از مطالعه مقررات مربوطه درحقوق ایران میتوان دریافت، قانونگذار ایران همیشه نظریه عینی را بر نظریه ذهنی ترجیح داده و درتفکیک میان مباشر و معاون برنوع عمل آنها تأکید نموده است.
تفاوتهایی میان مباشرومعاون وجود دارد از آن جمله: در جرایم تعزیری گرچه مجازات معاون، مجازات فاعل است اما مجازات معاون از میزان مجازات مباشرجرم کمتر است علاوه بر این مجازات معاونت درجرایم مستوجب حدود و قصاص لزوماً مجازات تعزیری است که از حداقل مجازات کمتراست.
«از دیگر وجوه افتراق معاون و مباشر یا شریک جرم آن است که در شرکت در جرم، مسئولیت هر شریک جرم مستقلاً تحقق پیدا میکند، درحالی که مسئولیت معاون تنها وقتی قابل تصور است که برمباشریا شریک جرم اصلی مجازاتی مقرر شده باشد»۵
در حقوق لبنان فاعل یا مباشر جرم کسی است که ارکان تشکیل دهنده جرم را بوجود آورد و مستقیماً در اجرای جرم نقش داشته باشد و شخصی که دیگری را به هر وسیله وادار به ار تکاب جرم میکند یا برای این کار تلاش مینماید محرّض نامیده میشود. مسئولیت محرّض (وادار شده) به ارتکاب جرم، مستقل از مسئولیت محرّض (وادار کننده) میباشد.
محرّض تاثیر روانی بر فاعل میگذارد و او را وادار به ارتکاب جرم میکند. اما محرّض در عملیات مادی و ارکان مشکله جرم نقش اجرایی ندارد و فقط از لحاظ روانی باعث تحریک فاعل و تمایل او به جرم میشود.
مسئولیت محرّض (وادار کننده) به جرم، مستقل میباشد. وتحریض به ارتکاب امور خلاف، جرم تلقی میشود و طبق ماده ۲۱۸ قانون مجازات لبنان: «وادار کننده به ارتکاب جرم در معرض مجازاتی قرار می گیرد که برای جرم مورد نظر او تعیین شده است اعم از اینکه جرم، تام یا شروع شده یا ناقص باشد. هرگاه وادار کردن به جنایت یا جنحه منتهی به نتیجه نشود، مجازات به نسبتی که در بند دوم و سوم و چهارم ماده ۲۲۰ بیان شده است تخفیف می یابد…» ۱
درقانون جزای لبنان «ممکن است تعریف معاون (متدخّل) درجرم این باشد که کسی کمک به ارتکابجرم میکندبهطوریکه عملاوازارکان مادیجرمیاعملیاتاجرایی ومؤثرواصلی درجرم نباشد» ۲
«بدین ترتیب معاون از فاعل اصلی که رکن مادی جرم از او سر میزند کاملاً متفاوت است. عمل معاون به دور از عملیات مجرمانه فاعل و شریک است، درحالی که عمل فاعل یا شریک بیانگر تمام یا بخشی از عملیات اجرایی میباشد. بنابراین عمل فاعل و شریک ذاتاً دارای وصف مجرمانه مستقل است و وابسته به هیچ عمل دیگری نیست. برخلاف عمل معاون که بعد از عملیات مجرمانه مصداق پیدا میکند واگر رابطهاش با عمل فاعل و به عاریت گرفتن وصف نامشروع آن نبود، مجازاتی به خاطر آن داده نمیشد. به معنای دیگرطبق قانون وقتی فاعل برای مجازاتش نیازی به وجود متدخّل ندارد، پس قانوناً وجود متدخّلتنها با فاعل متصور میباشد و بنابراین متدخّل، شریک تبعی و وابسته درجرم نامیده می شود» ۳
درحقوق لبنان تمییز معاون از مباشر جرم، باعث تفکیک مجازات معاون از شریک شده که در ماده ۲۱۳ قانون مجازات، به مجازات شریک اشاره نموده است و در ماده ۲۲۰، مجازات معاون را از مجازات فاعل اصلی خفیفتر دانسته به جز حالتی که اگرمساعدت معاون نمیشد، جرم اتفاق نمی افتاد که تنها در این صورت مجازات معاون همچون مجازات فاعل اصلی است.
بند دوم: تمییز معاونت از مشارکت درجرم
گاهی اوقات تشخیص اینکه فعالیت بعضی از افراد که در ارتکاب جرم همکاریداشتهاند، تحت عنوان مشارکت یا معاونت مصداق پیدا میکند، مشکل به نظر میرسد. و این امر مخصوصاً وقتی حاصل میشود که از نظرزمانی، معاونت مقارن با ارتکاب جرم صورت گرفته باشد. برای تشخیص این امر ضابطه معینی درحقوق جزا وجود دارد و آن اینکه علی الاصول، شریک جرم کسی است که شخصاً اعمال مادی تشکیل دهنده جرم را به مورد اجراء می گذارد، در حالی که معاون کسی است که شخصاً در تحقق عناصر متشکله جرم نقش نداشته و فقط در ارتکاب جرم از طریق رفتار مادی نظیر تحریک، اغواء، تطمیع،وغیرهولیمتمایزازعنصرمادی نفسجرم، با قصدمجرمانه همکاری داشته باشد. ۱
ماده ۴۲ ق.م.ا مقرر میدارد: «هر کسی عالماً و عامداً با شخص یا اشخاص دیگر در یکی از جرایم قبل تعزیر یا مجازات های باز دارنده مشارکت نماید و جرم مستند به عمل همه آن ها باشد خواه عمل هریک به تنهایی برای وقوع جرم کافی باشد خواه نباشد و خواه اثر کار آن ها مساوی باشد خواه متفاوت، شریک در جرم محسوب و مجازات او مجازات فاعل مستقل آن جرم خواهد بود…»
در تعریف معاونت آمده است: «هرگاه کسی بدون اینکه مستقیماً در عملیات تشکیل دهنده جرم شرکت کند یا اینکه بتوان گفت که جرم مستند به عمل اوست با انجام یکی از مصادیق احصاء شده در ماده ۴۳ ق.م.ا به ارتکاب جرم کمک کند.» ۲
درشرکت در جرم لازم است علم و عمد هر یک از مشارکت کنندگان عمل مجرمانه احراز شود. چرا که ماده ۴۲ که در ابتدای این گفتار به آن اشاره شده، مقرر میدارد. «هر کس عالماً و عامداً …» بنابراین شرط است که شریک عنصر روانی داشته و از ماهیت جرم علم و اطلاع داشته باشد. علاوه براین شریک باید هم سوء نیت عام (عمد در فعل) و هم سوء نیت خاص (قصد نتیجه) داشته باشد. در غیراین صورت تحت عنوان شریک، قابل پیگرد نخواهد بود»۳
در بعضی موارد به دلیل وجود مرتکبین متعدد مقام رسیدگی کننده موظف است حدود و نحوه ی مداخله تک تک مجرمین را در به ثمر رسانیدن عمل مجرمانه مشخص نموده و با تعیین میزان مسئولیت هریک از ایشان حکم مقتضی را صادر نماید، اینجاست که دو تاسیس جزایی تحت عناوین معاونت و مشارکت در ارتکاب جرم مطرح میشود. مفهوم این دواصطلاح بسیار به هم نزدیک می باشد و تفکیک متهمین به عنوان شریک یا معاون جرم حائز اهمیت خاص است.
و یا شناخت وجوه افتراق میان آنها حقوق متهمین بهتر رعایت میشود و امکان اجرای عدالت بیشتر میشود. به طور کلی تفاوتهای معاونت و مشارکت در جرم از چند جهت قابل بررسی است. مهمترین آنها اختلافاتی است که از مقایسه بین عناصر و ارکان تشکیل دهنده هر یک از آن ها روشن می شود از آن جمله:
تفاوت از نظر رکن قانونی: رکن قانونی مشارکت در جرم را ماده ۴۲ ق.م.ا و رکن قانونی معاونت د ر جرم را ماده ۴۳ ق.م.ا تشکیل میدهد. مجرمیت معاون جرم تبعی و استعارهای است. اما شرکاء بهدلیل برخورداری کامل از عناصرتشکیل دهنده جرم اصالتاً مجرم بوده و هر یک در حکم مباشر یا مرتکب اصلی میباشند. همین تفاوت باعث شده که اگر مرتکب اصلی از علل مانع مجازات برخوردار بوده و از مجرمیت مبری گردد، معاون جرم نیز به تبع وی ازمجرمیت و مجازات معاف باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ب.ظ ]




شکل ۵-۱) نمودار مقایسه میزان اتلاف بسته ‌ها در هر دو روش ۸۳
شکل ۵-۲) نمودار مقایسه میزان توان عملیاتی در هر دو روش ۸۴
شکل ۵-۳) نمودار مقایسه میزان تاخیر کل شبکه در هر دو روش ۸۵
شکل ۵-۴) نمودار مقایسه بار مسیریابی نرمال در هر دو روش ۸۵

چکیده

امروزه شبکه‌های موردی متحرک پرکاربردتر و محبوب تر از گذشته هستند. از این رو توجه به مقوله امنیت در چنین شبکه‌هایی از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که به یکی از مباحث مهم در محافل علمی و پژوهشی در زمینه‌های تبادل اطلاعات، مبدل شده است. وجود حمله‌های مخرب از جمله مواردی است که امنیت در شبکه‌های موردی را با چالش جدی روبرو کرده است. حمله‌ی سیاهچاله از این دسته حملات است. در این پژوهش یک الگوریتم جدید جهت تشخیص گره‌های مخرب سیاهچاله برای پروتکل مسیریابی مبتنی بر تقاضا[۱] در شبکه‌های موردی متحرک ارائه شده است.این الگوریتم با بهره گرفتن از ارسال بسته‌های خالی(تله) به گره‌های پرکاربرد در شبکه و بررسی میزان ورودی و خروجی این گره‌ها اقدام به شناسایی گره‌های مخرب می‌کند.روش پیشنهادی قابلیت اجرا بصورت موازی در چند پردازنده را دارا خواهد بود که این امر سرعت اجرای الگوریتم را بالا خواهد برد. نتایج حاصل از شبیه سازی الگوریتم پیشنهادی، توانایی روش پیشنهادی را در تشخیص گره‌های مخرب سیاهچاله، نشان می‌دهد. همچنین میزان اتلاف بسته ها با بهره گرفتن از این روش کاهش یافته و توان عملیاتی شبکه به نسبت مطلوبی بالا خواهد رفت.

( اینجا فقط تکه ای از متن پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )

کلمات کلیدی: حمله‌ی سیاهچاله؛ شبکه‌های موردی متحرک؛ امنیت ؛ تشخیص نفوذ؛ بسته‌ی تله؛ پروتکل مسیر یابی AODV

فصل اول

کلیات تحقیق

۱-۱ مقدمه

شبکه‌های موردی سیار [۲]شامل مجموع‌های از گره‌ها می‌باشند که می‌توانند آزادانه بدون داشتن هیچگونه زیرساخت شبکه‌ای و از طریق فرکانس‌های رادیویی با یکدیگر در ارتباط باشند.. سرعت در برپایی و بدون ساختار بودن این شبکه‌ها باعث شده است که نقش بسیار مهمی را در زمینه‌های مختلف خصوصاً کاربردهای نظامی و اضطراری ایفا کنند [۲۲],[۵]مبحث امنیت در این شبکه‌ها امروزه یکی از مباحث مهم تحقیقاتی است. تحرک گره‌ها، سیار بودن ارتباطات، تغییر پویای ساختار شبکه، فقدان مدیریت متمرکز برای بررسی رفتارها و عملکردها، فقدان خطوط دفاعی مشخص و محدودیت در توان مصرفی گره‌ها، بستر مناسبی را برای حملات مختلف علیه این شبکه‌ها فراهم می‌آورد. حملاتی که در این شبکه‌ها وجود دارد به نوعی با حملات موجود در شبکه‌های دیگر متفاوت است و بالطبع سیستم‌هایی که برای تشخیص حمله در این شبکه‌ها استفاده می‌شود با آنچه در شبکه‌های متداول سیمی است، متفاوت می‌باشد.[۵]
شبکه‌های موردی سیار مجموع‌های از گره‌های سیار هستند که می‌توانند به صورت پویا در هر مکان و هر زمان بدون استفاده از هر زیرساخت شبکه‌ای، تشکیل شوند. اغلب این گره‌ها در آن واحد هم به عنوان مسیریاب[۳] و هم به عنوان میزبان[۴] عمل می‌کنند. این خاصیت سبب شده، در موارد اضطراری که امکان تشکیل شبکه‌ای با ساختار ثابت و از پیش تعریف شده وجود ندارد مانند موارد نظامی و یا وقوع سیل و از این قبیل، بتوان از این شبکه‌ها استفاده کرد. ارتباط میان گره‌ها در این شبکه‌ها از طریق امواج رادیویی صورت می‌گیرد و در صورتی که یک گره در محدوده رادیویی گره دیگر باشد، همسایه آن گره به حساب می‌آید و در غیر اینصورت، در صورت نیاز به ارتباط میان دو گره که در محدوده رادیویی یکدیگر نیستند، می‌توان از کمک گره‌های دیگر در این مورد استفاده کرد. بنابراین ارتباط میان گره‌ها در این شبکه‌ها به نوعی بر مبنای اعتماد و مشارکت میان گره‌ها صورت می‌گیرد.آنچه که لازم است در کاربردهای این شبکه‌ها مورد توجه خاص قرار گیرد، محدودیت منابع مورد استفاده در آن است. بنابراین معیارهای ارزیابی این شبکه‌ها با آنچه که در شبکه‌های سیمی وجود دارد، متفاوت است. چند نمونه از این معیارها به صورت زیر هستند: [۲۲]
مصرف انرژی
پایداری مسیر با وجود متحرک بودن آن
امنیت
شناسایی پروتکل‌های مسیریابی شبکه‌های موردی سیار، برای درک مشکلات امنیتی این شبکه‌ها لازم است. پروتکل‌های مسیریابی این شبکه‌ها به علت بروزرسانی زیاد مسیرها، تحرک گره‌ها و محدودیت محدوده ارتباطی، با آنچه در شبکه‌های سیمی وجود دارد متفاوت است. لذا پروتکل مسیریابی مورد استفاده در این شبکه‌ها، لازم است تا موارد زیر را در نظر داشته باشد :[۱۶]
با توجه به اینکه مسیریابی متمرکز شامل سربار زیادی است و در نتیجه مقیاس‌پذیر نمی‌باشد، لذا لازم است تا الگوریتم مسیریابی آن کاملاً توزیع شده باشد.
باید نسبت به تغییر زیاد همبندی [۵]شبکه که به علت حرکت زیاد گره‌ها رخ می‌دهد، سازگار باشد.
محاسبه و نگهداری مسیرها باید شامل حداقل تعداد مسیرها باشد و گره‌های موجود لازم است تا سریعترین دسترسی را به مسیرها داشته با
شند.
پروتکل بردار فاصله مبتنی بر تقاضا که به عنوان یک پروتکل برحسب نیاز تعریف می‌شود، دارای بسته‌‌های درخواست مسیر[۶] و پاسخ مسیر[۷] می‌باشد. این پروتکل بر اساس مسیریابی از مبدأ بنا نهاده نشده است و از جدول مسیریابی برای گره‌های میانی استفاده می‌کند [۲۷].روش کلی کار به صورت زیر است:
وقتی یک گره مبدأ نیاز به یک مسیر به یک گره مقصد داشته باشد و مسیر معتبری در جدول مسیریابی نباشد، گره مبدأ یک بسته درخواست مسیر را به سمت گره مقصد پخش‌همگانی[۸] می‌کند. وقتی هر گره بسته درخواست مسیر را دریافت می‌کند، یک مسیر برعکس به سمت گره مبدأ را در جدول مسیریابی ایجاد یا بروزرسانی می‌کند و اگر یک مسیر معتبر در جدول مسیریابی به سمت گره مقصد ندارد، بسته درخواست مسیر را دوباره پخش‌همگانی می‌کند. وقتی از طریق پخش‌همگانی، بسته درخواست مسیر از گره مبدأ به گره مقصد برسد، گره مقصد مسیر برعکس را ایجاد یا بروزرسانی می‌کندو یک بسته‌ی پاسخ مسیر را که یک شماره ترتیب[۹] افزایش یافته دارد در مسیر برعکس تک پخشی[۱۰] می‌کند.وقتی بسته‌ی پاسخ مسیر در طول مسیر برعکس به گره مبدأ می‌رسد، یک مسیر رو به جلو را به سمت مقصد ایجاد یا بروزرسانی کرده و ارتباطات شروع می‌شود[۲۴].

۱-۲ بیان مسأله

به خاطر ساختار مسیریابی شبکه‌های موردی سیار که بر مبنای یک جور اعتماد میان گره‌ها استوار است، فرصت خوبی را برای حمله‌کنندگان فراهم می‌کند تا با شرکت در فرایند مسیریابی، باعث فریب دادن مسیریابی شده و نهایتاً امر مسیریابی را مختل کنند .خاصیت خودساختاری[۱۱] شبکه‌های موردی سیار نیز باعث بوجود آمدن یکسری از حملات خواهد شد[۱۶]. ساختار این شبکه به نحوی است که با ورود یک گره لازم است تا با کسب اطلاعات از گره‌های دیگر، اقدام به تخصیص شناسه به آن نمایند. یک گره خرابکار[۱۲] می‌تواند در این امر اختلال ایجاد کند و یا شناسه اختصاص یافته به گره را برای خود در نظر بگیرد[۲۲].
استفاده از روش‌های جلوگیری از حمله در این شبکه‌ها با محدودیت‌های بیشتری مواجه است. به‌ عنوان مثال روش‌های رمزگذاری[۱۳] و اعتبارسنجی[۱۴] در این شبکه‌ها برای مقاصد دفاعی استفاده می‌شود. ولی با توجه به ساختار این شبکه‌ها این احتمال وجود دارد که یک گره دزدیده شود و در صورت وجود کلید اختصاصی[۱۵] برای آن این کلید فاش شود، بنابراین این روش‌ها بلااستفاده خواهد بود. با توجه به اینکه هیچ ساختار متمرکزی برای گره‌ها در شبکه‌های موردی سیار وجود ندارد، گره‌ها نمی‌توانند به امکانات امنیتی شبکه اعتماد کنند و هر گره‌ لازم است که امنیت خود را در نظر داشته باشد[۵].
در شبکه‌های موردی سیار هم می‌توان از دیوارآتش[۱۶] مختص آن استفاده کرد. این دیوارآتش باعث می‌شود که تنها گره‌های با آدرس فیزیکی[۱۷] به شبکه وصل شوند. عدم وجود این گزینه برای شبکه‌های موردی سیار سبب می‌شود تا حمله کننده‌ها به راحتی وارد شبکه شوند. درصورت حمله به شبکه در بهترین حالت، گره حمله کننده می‌تواند با بررسی کردن اطلاعات شبکه به وجود اطلاعات محرمانه پی ببرد و در بدترین حالت، باعث قطع ارتباط میان گره‌ها شود. با توجه به عدم وجود نقطه دسترسی مشخص برای کنترل ورود و خروج بسته‌ها در شبکه‌های موردی سیار، مکان مناسبی برای نصب دیوارآتش به نحوی که کل ترافیک شبکه را بررسی کند، وجود ندارد .گره‌های متحرک می‌توانند به آسانی به شبکه وارد یا از آن خارج شوند، بدون اینکه هیچگونه محدودیتی روی آنها اعمال شود. الگوریتم‌های مسیریابی که روی شبکه‌های موردی سیار عمل می‌کنند، نیازمند اعتماد کامل میان گره‌ها هستند که این امر سبب کاهش ضریب امنیتی در این شبکه‌ها می‌شود. همچنین عدم داشتن یک ساختار متمرکز از وجود یک ناظر مرکزی در سیستم جلوگیری می‌کند[۲۲] .
حمله سیاهچاله[۱۸] یکی از شناخته شده ترین حملات در شبکه‌های موردی سیار می‌باشد. این حمله از طریق یکی از گره‌های موجود در شبکه اعمال می‌شود. زیرا که یک گره مهاجم از خارج شبکه هم خودش را به صورت یک گره داخل شبکه معرفی می‌کند. این گره به هر درخواست مسیر دریافتی، پاسخ مسیر مساعد را، بدون توجه به جدول مسیریابی خود و اینکه این گره مسیری به گره مقصد دارد یا خیر، می‌فرستد. این امر باعث کوتاه شدن ارسال بسته‌های پاسخ مسیر نسبت به گره‌های دیگر می‌شود و گره‌‌های شبکه این گره را به عنوان مسیر مناسب و کوتاه برای ارسال بسته‌ها یافته و بسته‌های خود را از مسیر این گره ارسال می‌کنند. در اینصورت یک سیاهچاله ایجاد شده است و گره‌ای که به عنوان سیاهچاله شناخته می‌شود به جای ارسال بسته‌ها به مقصد اقدام به دریافت اطلاعات و یا دور انداختن آنها می‌کند. درصورتیک
ه گره ‌سیاهچاله خود را به عنوان مسیر مناسب برای کلیه گره‌های شبکه معرفی کند، این امر سبب از دست رفتن کلیه بسته‌های شبکه خواهد شد، که در نهایت باعث بوجود آمدن حمله محرومیت از سرویس[۱۹] می‌شود[۳۲].

۱-۳ اهمیت و ضرورت تحقیق

امروزه شبکه‌های موردی متحرک پرکاربردتر و محبوب تر از گذشته هستند. از این رو توجه به مقوله امنیت در چنین شبکه‌هایی از اهمیت بالایی برخوردار است تا جایی که به یکی از مباحث مهم در محافل علمی و پژهشی در زمینه‌های تبادل اطلاعات، مبدل شده است. وجود حمله‌های مخرب از جمله مواردی است که امنیت در شبکه‌های موردی را با چالش جدی روبرو کرده است. حمله‌ی سیاهچاله از این دسته حملات است.از این رو ارائه روش‌ها و الگوریتم‌های مناسبی جهت تشخیص و جلوگیری از این دسته حملات لازم و ضروری می‌باشد.

۱-۴ اهداف تحقیق

در روش پیشنهاد شده، الگوریتمی مبتنی بر پروتکل بردار فاصله مبتنی بر تقاضا ارائه می‌شود که بتواند با کمترین هزینه سرباری و دقت بالایی حملات سیاهچاله تکی را تشخیص دهد. در الگوریتم ارائه شده باید یک روش برای تشخیص ادعای دروغین گره‌های حمله کننده ارائه شود. در روش پیشنهاد شده سعی بر این است تا با بهره گرفتن از بررسی میزان مشارکت بسته‌ها و ارسال بسته‌های خالی که بسته های تله نامیده می‌شوند شیوه‌ای موثرجهت کشف حمله سیاهچاله ارائه شود. ابتدا در یک شبکه موردی سیار با مسیریابی بردار فاصله مبتنی بر تقاضا، حمله سیاهچاله را پیاده‌سازی کرده و نمودارهای مورد نظر را بدست می آوریم. روش پیشنهادی را با بهره گرفتن از نرم افزار شبیه ساز شبکه (ns) پیاده سازی و چندین پارامتر موثر درشبکه را مورد بررسی قرار داده و انتظار می‌رود که نتایج قابل قبولی حاصل گردد.

۱-۵ فرضیه‌ها

فرضیه‌های تحقیق شامل موارد زیر می‌باشد:
حمله‌ی وارد شده به شبکه از نوع حمله‌ی سیاهچاله می‌باشد.
حمله بصورت تکی صورت می‌پذیرد.
جهت فرایند مسیریابی از پروتکل بردار فاصله مبتنی بر تقاضا استفاده شده است.

فصل دوم

مروری بر ادبیات تحقیق و

پیشینه‌ تحقیق

۲-۱ سیستم های تشخیص نفوذ[۲۰]

یک سیستم تشخیص نفوذ عبارت است از یک یا چند سیستم که توانایی تشخیص تغییرات و رفتارهای خاصی در یک میزبان و یا شبکه را دارا باشند.

۲-۱-۱ تاریخچه سیستم های تشخیص نفوذ

با افزایش سرعت، کارایی، تعداد و ارتباط کامپیوترها در دهه ۱۹۷۰ ، نیاز به سیستم های امنیتی رشد بسیاری پیدا کرد. در سال های ۱۹۷۷ و ۱۹۷۸ سازمان بین المللی استاندارد، جلسه‌ای را مابین دولت‌ها و ارگان‌های بازرسی[۲۱] تشکیل داد که نتیجه آن جلسه، تهیه گزارشی از وضعیت امنیت، بازرسی و کنترل سیستم‌ها در آن زمان بود. در همین زمان وزارت نیروی کشور آمریکا به علت نگرانی از اوضاع امنیتی سیستم‌‌های خود، تحقیق بسیار دقیقی را در مورد بازرسی و امنیت سیستم‌های کامپیوتری شروع کرد. این کار توسط فردی به نام اندرسون[۲۲] انجام شد.اندرسون اولین فردی است که مقاله‌ای در رابطه با لزوم بازرسی خودکار امنیت سیستم ها ارائه داد. گزارش او که در سال ۱۹۸۰ تهیه شد را می‌‌توان به عنوان هسته اولیه مفاهیم تشخیص نفوذ معرفی کرد. در این گزارش مکانیزم‌هایی برای بازرسی امنیت سیستم ها معرفی شد و همچنین مشخص شده است که در صورت بروز خرابی در سیستم چگونه با آن مقابله شود. در سال های ۱۹۸۴ تا۱۹۸۶ پیتر نامنن[۲۳] و دورتی دنینگ[۲۴] تحقیقاتی در زمینه امنیت سیستم‌های کامپیوتری انجام دادند که نتیجه آن تولید یک سیستم تشخیص نفوذ به صورت بلادرنگ[۲۵] بود که بر اساس سیستم های خبره عمل می‌کرد . این سیستم IDES نامگذاری شد. در این پروژه ترکیبی از تشخیص ناهنجاری و تشخیص سوء استفاده مورد بررسی قرار گرفته بود. ایده مطرح شده در این پروژه به عنوان پایه‌ی خیلی از سیستم‌های تشخیص نفوذ که از آن به بعد ایجاد شدند مورد استفاده قرار گرفت.
در گزارش اندرسون و تحقیقاتی که بر روی پروژه[۲۶] IDES صورت گرفت، شروع کننده زنجیره ای از تحقیقات در رابطه با سیستم‌های تشخیص نفوذ بودند. در ادامه تعدادی از سیستم‌های مطرح که از آن تاریخ به بعد به وجود آمدند پرداخته می‌شود [۹] :
Audit Analysis Project
در سال های ۱۹۸۴ تا ۱۹۸۵ یک گروه پروژه ای را به دستور نیروی دریایی آمریکا شروع کردند. هدف از انجام این پروژه تهیه‌ یک روش اتوماتیک برای جمع آوری داده‌های سطح پوسته[۲۷] برای سیستم عامل یونیکس بود. داده‌های جمع آوری شده سپس مورد آنالیز قرار می‌گرفتند. در این پروژه توانایی جدا کردن رفتار مطلوب از رفتار غیرمطلوب نشان داده شده بود.
Discovery
یک سیستم مبتنی بر سیستم های خبره می‌باشد که برای تشخیص و جلوگیری از بروز مشکلات در بانک اطلاعات شرکت اعتباری TRW به وجود آمده بود. این سیستم تا حدی با سیستم های تشخیص نفوذ زمان خود متفاوت بود. در این سیستم بر خلاف سایر سی
ستم های تشخیص نفوذ که فعالیت های سیستم عامل را مورد بررسی قرار می دادند، log های بانک های اطلاعاتی را مورد بررسی قرار می‌داد. هدف از کار Discovery تهیه گزارش از عملکردهای غیرمجاز با بانک اطلاعاتی بوده است. در این پروژه از مدل‌های آماری برای آنالیز داده ها استفاده و به زبان کوبل[۲۸] نوشته شده است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ب.ظ ]




سازمان ترتیب منظم دستیابی به اهداف مشخص است. در عصر حاضر تقریباً جایی که فاقد سازمانی باشد نمی‌توان یافت. و غلبه سازمان‌ها بر تمام شئون زندگی یک دلیل اهمیت آن‌ها است. مطالعات نشان داده موفقیت هر سازمان مستقیماً به رهبری موثر منابع انسانی آن وابسته است. بدیهی است تحقق اهداف سازمان در گرو همکاری و هماهنگی تمام عواملی است که تعامل نظام‌مند آنها با یکدیگر به وجود سازمان معنا می‌بخشد و یکی از آن عوامل، نیروی انسانی در تمام سطوح سازمان است که راهبُردی‌ترین منبع هر سازمان است. بر حسب نظر بندورا (۱۹۹۳) وقتی فرد باور داشته باشد که توانایی پیشرفت و کسب موفقیت را داراست به خودکار آمدی دست یافته است. الگوی فکری، انگیزش، واکنش‌های هیجانی و برداشت انسان از خودکار آمدی خود از طریق انتخاب فعالیت‌ها، میزان تلاشی که برای یک موقعیت صرف می‌کند، هنگام انجام یک فعالیت بر عملکردش تأثیر دارد. بنابراین شخص با خودکارآمدی قوی با انگیزه بالاتر و پافشاری بیشتر با موانع روبرو شده و کارآیی بیشتری از خود نشان خواهد داد. پارسونز تعهد سازمانی را وفاداری به ارزش‌ها، انتظارات و هدف‌های سازمان و تعهد حرفه‌ای را داشتن احساس مسئولیت و علاقه نسبت به حرفه‌ای خاص و اجتماع حرفه‌ای می‌داند. لذا تعهد سازمانی موجب حضور فعال فرد در سازمان شده؛ میزان تمایل به ادامه فعالیت فرد در موسسه افزایش داده و در نهایت بازده عملکرد شغلی او بیشتر می‌شود.جوّ سازمانی ویژگی نسبتاً پایدار از سازمان است که موجب تمایز آن از سایر سازمان‌ها می‌شود و متضمن ادراک جمعی متجلی شده در عواملی چون استقلال، اعتماد و پیوستگی، حمایت، هویت، شناسایی، ابداع و بی‌طرفی است و از طریق تعامل‌های بین اعضاء ایجاد می‌شود. به عنوان مبنایی جهت تغییر موقعیت، مورد استفاده قرار می‌گیرد و منعکس‌کننده هنجارها، ارزش‌ها، طرز تلقی‌ها و نگرش‌ها از فرهنگ‌سازمانی است. همچنین به عنوان منبعی مؤثر و بالقوه جهت شکل‌دهی رفتار عمل می‌کند. (پور سیف، ۱۳۸۵،۴)

(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))

بنابراین برای توجه و تقویت این ویژگی‌های مهم، شناسایی و مطالعه متغیرهای مذکور بر روی کارکنان گمرک ایران[۱] )ستاد مرکزی گمرک ایران( مد نظر قرار گرفت. با نگاهی دقیق مشخص می‌شود کارآیی و اثربخشی آن به منابع انسانی خوب آن وابسته است. به نظر می‌رسد در سال‌های اخیر کارکنان مورد بی‌توجهی از سوی مسئولین قرار گرفته‌اند و این امر سبب بروز رفتارها و عملکردهای متفاوت کارکنان گردیده است. با توجه به مراتب ذکر شده فوق تحقیق حاضر به بررسی وضعیت کنونی خودکارآمدی و تعهد سازمانی کارکنان و رابطه‌شان با جوّسازمانی پرداخته است.
۱-۲- بیان مسئله تحقیق
امروزه مدیران دریافته‌اند که پرورش نیروی انسانی کارآمد و توسعه منابع انسانی راهی است میان‌بر که می‌تواند سازمان‌ها را در جهت تحقق هرچه بهتر اهداف یاری کند. در این برهه از زمان مزیتی که سازمان‌ها برای پیشی گرفتن از یکدیگر دارند تنها به‌کارگیری فن‌آوری جدید نیست، بلکه در افزایش اعتمادبه‌نفس و میزان تعهد و وابستگی کارکنان به اهداف سازمانی است. اکنون در موقعیتی قرار داریم که داشتن کارکنان پر انرژی خلاق و سرمایه انسانی متعهد یکی از مهم‌ترین منابع در نظر گرفته می‌شوند (ایران‌نژاد پاریزی،۱۳۸۵)
بنابراین راهبُردی‌ترین منبع هر سازمان، نیروی انسانی است و عملکرد سازمان به عملکرد افرادش وابسته است. هر یک از افراد دارای ویژگی‌های منحصر به خود هستند که آنها را با خود به سازمان می‌آورند و آن را تحت تأثیر خود قرار می‌دهند. از مهم‌ترین خصوصیات افراد خودکارآمدی آن‌هاست. خودکارآمدی فرد به باور فرد نسبت به توانایی انجام وظایف محوله اشاره دارد. و بر این موضوع دلالت دارد که نحوه اندیشه، باور و احساس افراد بر رفتار آنها اثر می‌گذارد. به عبارت دیگر خودکارآمدی فرد ممکن است عملکرد او را تقویت یا تضعیف کند، همچنین بر نوع فعالیت‌ها و محیط‌هایی که شخص انتخاب می‌کند اثر گذارد.
به زعم بندورا[۲] (۱۹۷۶) افرادی که از نظر انتظار بازده در سطح بالایی هستند، هنگام تعقیب اهداف، خودکارآمدی آن‌ها فعال خواهد ماند و این افراد هنگام مواجه با چالش بر انجام وظایف پافشاری می‌کنند، اهداف شخصی عالی‌تری برای خود تعیین کرده و تعهد بیشتری به تحقق اهداف و سازمان از خود نشان می‌دهند (مختاری، ۱۳۸۶).
تعهد و پایبندی مانند رضایت، دو طرز تلقی نزدیک به هم هستند که به رفتارهای مهمی مانند جابجایی و غیبت اثر می‌گذارند. همچنین تعهد و پایبندی می‌تواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشند، کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند، نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت زمان بیشتری در سازمان می‌مانند و بیشتر کار می‌کنند. مدیران باید تعهد و پایبندی کارکنان را به سازمان حفظ کنند و برای این امر باید بتوانند با بهره گرفتن از مشارکت کارکنان در تصمیم‌گیری و فراهم کردن سطح قابل قبولی از امنیت شغلی برای آنان، تعهد و پایبندی را بیشتر کنند. گرینبرگ و بارون[۳] مفهوم تعهد سازمانی را درجه درگیری افراد با سازمان و علاقه آنها به ادامه کار در سازمان می‌دانند (کرمانی،۱۳۸۷). از این رو مشاهده می‌شود که تعهد سازمانی، تحت تأثیر عوامل محیط کاری است.
اهمیت مطالعه جو و فرهنگ واحدهای اجتماعی بر نمونه کلاسیک لوین[۴] (۱۹۶۳) استوار است که در آن اشاره‌شده که رفتار در نتیجه تعامل بین فرد و محیطش شکل می‌گیرد. معمولاً فرد بر مبنای ادراک شخصی‌اش از یک موقعیت به آن واکنش نشان می‌دهد. موقعیت کاری یا محیط سازمان، فضایی را ایجاد می‌کند که رفتار اعضای سازمانی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
جوّ سازمانی همچنین احساسی که به افراد منتقل می‌شود و نحوه تعامل اعضای سازمان باهم و با ارباب‌رجوع و مراجعه‌کنندگان است. هوی و ولفولک[۵] (۱۹۹۳) بر این باورند که پژوهش‌های اندکی رابطه خودکارآمدی و جو´سازمانی را مورد مطالعه قرار داده‌اند.
بنابراین برای تقویت و توجه به این ویژگی‌های فوق الذکر این پژوهش بدنبال بررسی تاثیر جوسازمانی بر خود کارآمدی و تعهد سازمانی درستاد مرکزی گمرک ایران و پاسخ به سوالات زیر می باشد:
۱) آیا بین جوّ سازمانی در گمرک با خودکارآمدی و تعهد سازمانی کارکنان گمرک ایران رابطه وجود دارد؟
۲) آیا بین متغیرهای جمعیت‌شناختی با جوّ سازمانی ، خودکارآمدی و تعهد سازمانی رابطه وجود دارد؟
۱-۳- اهداف تحقیق
۱) تعیین رابطه جوّ سازمانی با خودکارآمدی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۲) تعیین رابطه جوّ سازمانی با تعهد سازمانی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۳) تعیین رابطه بین تعهد سازمانی وخودکارآمدی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۴) تعیین رابطه بین متغیرهای جمعیت‌شناختی (جنسیت، سابقه کار، نوع استخدام، تحصیلات، سن) با جوّ سازمانی ستاد مرکزی گمرک ایران.
۵) تعیین رابطه بین متغیرهای جمعیت‌شناختی (جنسیت، سابقه خدمت، نوع استخدام، تحصیلات، سن) با خودکارآمدی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۶) تعیین رابطه بین متغیرهای جمعیت‌شناختی (جنسیت، سابقه خدمت، نوع استخدام، تحصیلات، سن) با تعهد سازمانی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۷) تعیین میزان تعهد سازمانی، خودکارآمدی کارکنان و میزان جوّ سازمانی
۸) تعیین رابطه بین جوّ سازمانی با خودکارآمدی و تعهد سازمانی کارکنان ستاد مرکزی گمرک ایران.
۱-۴- فرضیه‌های تحقیق
۱- بین جوسازمانی و خودکارآمدی کارکنان رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۲- بین جو سازمانی و تعهد سازمانی کارکنان رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۳- بین تعهد سازمانی و خودکارآمدی کارکنان رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۴- بین متغیرهای جمعیت‌شناختی (جنسیت، سابقه کار، نوع استخدام، تحصیلات، سن) و جوّ سازمانی رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۵- بین متغیرهای جمعیت‌شناختی و خودکارآمدی رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۶- بین متغیرهای جمعیت‌شناختی و تعهد سازمانی رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۷- بین جو سازمانی با خودکارآمدی و تعهد سازمانی کارکنان رابطه معنی‌داری وجود دارد.
۱-۵-قلمرو پژوهش
۱-۵-۱ قلمرو موضوعی
قلمرو موضوعی تحقیق در حقیقت تاثیر جوّسازمانی باخودکارآمدی و تعهد سازمانی می باشد
۱-۵-۲ و قلمرو مکانی
همچنین قلمرو مکانی تحقیق نیز ستاد مرکزی گمرک جمهوری اسلامی ایران می باشد.
۱-۵-۳ و قلمرو زمانی
. قلمرو زمانی تحقیق نیز شش ماهه اول سال ۱۳۹۳ می باشد.
۱-۶- تعاریف نظری و عملیاتی (مفهومی و عملیاتی):
۱-۶-۱-جوّ سازمانی:
الف -تعریف مفهومی:
-جو سازمانی عبارت است از: «مجموعه ای از حالات، خصوصیات یا ویژگیهای حاکم بر یک سازمان که آن را گرم، سرد، قابل اعتماد، غیرقابل اعتماد، ترس آور یا اطمینان بخش، تسهیل کننده یا بازدارنده می سازد واز عواملی مانند:رضایت شغلی، شخصیت، رفتار، سوابق، نوع مدیریت، فرهنگ سازمانی، روحیه، انگیزش، ساختار، تکنولوژی و غیره بوجود می ­آید و سبب تمایز دو سازمان مشابه از هم می­ شود.»(طوسی،۱۳۷۲ به نقل از نکوکار، ۱۳۸۸).
- جوّ سازمانی را به کیفیت درونی سازمان، آن گونه که اعضای سازمان این کیفیت را تجربه و ادراک می‌کنند تعبیر می‌کنند و جو را دلالت بر ادراک کارکنان سازمان که بازتاب هنجارها، مفروضات و باورهای سازمانی است، می‌دانند (علاقه‌بند،۱۳۸۲، ۱۸۳).
ب-تعریف عملیاتی:
در این پژوهش منظور از جوّ سازمانی ویژگی‌های درونی که یک سازمان را از سازمان دیگر متمایز می‌کند یا بر روی رفتار آن اثر می‌گذارد و همچنین ادراک کارکنان و توصیف‌های آنها از ویژگی‌های درونی سازمان است که از طریق پرسشنامه بسته استاندارد هالپین وکرافت (۱۹۸۲) سنجیده می‌شود.
۱-۶-۲- تعهد سازمانی:
الف-تعریف مفهومی:
-عبارت است از نگرش‌های مثبت یا منفی افراد به کل سازمانی که در آن مشغول به کارند. شخص نسبت به سازمانی که در آن کار می‌کند احساس وفاداری قوی داشته و از این طریق خود را مورد شناسایی قرار می‌دهد. به عبارت دیگر فردی که متعهد شده است هویت خود را از سازمان می‌گیرد، و در سازمان مشارکت دارد و در آن می‌آمیزد و از عضویت در آن لذت می‌برد. (ساروقی، ۱۳۷۵،۶۵)

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 09:08:00 ب.ظ ]