دانلود فایل پایان نامه با فرمت word : دانلود پژوهش های پیشین درباره بررسی پارادوکس حکم ارتداد در اسلام ... |
مرحوم علامه طباطبائی در ذیل آیات ۶۶-۶۴ از سوره توبه که می فرماید: منافقان بیم دارند از اینکه مبادا سوره ای درباره آنان نازل شود فرموده است:
” عفو و بخشش در این جا به سبب توبه نیست … بخشش و عفو در این جا براساس مصلحت است که شامل برخی از افراد می شود."(طباطبائی، بی تا، ج۹: ۳۳۴)
در ذیل این آیات، روایت شده است که حذیفه از پیامبر اکرم(ص) سؤال کرد: آیا افرادی که قصد جان شما را کرده بودند می شناسد؟ پیامبر(ص) فرمود: ” آری، با نام و نشان می شناسم ” حذیفه عرض کرد چرا دستور نمی دهید آنان را به قتل برسانند؟ حضرت فرمود: ” دوست ندارم که عرب بگوید: محمد توسط یارانش پیروز گشت و سپس به کشتن آنان پرداخت"(العروسی، ۱۴۱۲، ج۲: ۲۳۸)
با وجود آنکه پیامبر اکرم(ص) به هنگام فتح مکه فرموده بود: ” مرتدان را بکشید هر چند به پرده کعبه چنگ زده باشند".(ابن کثیر، بی تا، ج۳: ۵۶۵)
اما حارث بن سوید که از اصحاب بود و به همراه یازده نفر از یارانش مرتد شده و به مکه گریخته بود را پس از فتح مکه توبه آنان را پذیرفت و بخشید.(طبرسی، ۱۳۸۰، ج۳: ۷۹۰)
امیر مؤمنان(ع) با وجود آنکه بغاه و خوارج هم مصداق مرتد بودند و هم مصداق بارز محارب، با این حال توبه آنان را می پذیرفت. (مجلسی، بی تا، ج۶: ۳۸۲)
بر همین اساس شهید ثانی می گوید:
” از نظر فقه ” بغاه” کافران مرتدند، ولی از آنان حتی الامکان درخواست بازگشت به اسلام می شود. و اگر اشکال شود که ارتداد آنان فطری است و توبه مرتد فطری پذیرفته نیست، جواب می گوییم: امیرمؤمنان توبه خوارج را که در رأس بغاه بودند پذیرفت و برخورد حضرت نشان می دهد که این نوع مرتدان حکم خاصی دارند و ممکن است علت آن افزون بر نص، نفوذ شک و شبهه در اندیشه و قلب آنان باشد.(العاملی، بی تا، ج۳: ۲۱)
در زمینه رفع حکم ارتداد در جائی که احتمال شبهه عقیدتی باشد برخی چنین آورده اند:
” اگر ارتداد مرتد فطری بر اثر شبهه ای بوده که در راه اعتقاد وی مانع ایجاد کرده است، توبه او پذیرفته می شود، در ارتداد دسته جمعی و گروهی هم نمی توان کیفر ارتداد را جاری دانست، زیرا این گونه تغییر موضع ها معمولاً جنبه عادی و طبیعی در تغییر عقاید نداشته و غالباً برخواسته از جو فکری و جامعه و فضای مسمومی است که بسیاری از مردم را تحت تأثیر قرار داده و به انحراف می کشاند(احساساتی است) در چنین فضایی نمی توان بر حفظ دین و عقیده اطمینان یافت". (سبحانی، ۱۴۲۱، ج۲: ۴۵۱)
فقهاء بزرگی چون صاحب جواهر و علامه، صاحب تحریر الاحکام و ابن قدامه نیز بر همین اعتقادند، و مادامی که احتمال صادقانه بودن شبهه علمی در مورد مرتد قوی باشد در مورد او مجازاتی صورت نمی گیرد. ( ر.ک نظر فقها در همین فصل.) این نوع تردیدها که هرگز از نظر اسلام ارتداد محسوب نمی شود و تخصصاً از دایره ارتداد مورد نظر اسلام خارج است نه تخصیصاً، دستمایه حمله به اسلام گردیده و مخالفین حکم ارتداد با استناد به این نوع از تردید، به دفاع از ارتداد لجوجانه و اباحه گری می پردازد که هیچ ربطی به مباحث علمی و عقلی ندارد.
۴-۳- ارتداد احساساتی و اکراهی
نوع دوم و شایع ارتداد در نظامات اسلامی، ارتداد ناشی از کمبودها یا مظالمی است که دامنگیر عده ای می شود که احیاناً حقوقی را از دست داده و حاکمیت نتوانسته است توقع آنان را در استیفای حقشان برآورده سازد. لذا ممکن است از روی عصبانیت به انکار بعضی از ضروریات یا ارکان اسلام پرداخته و بدین وسیله فریاد اعتراضی خود را به گوش صاحبان قدرت برسانند.
این نوع ارتداد، که البته بسیار مذموم است، در واقع ارتداد محسوب نشده و هیچ فقیهی به آن توجه نکرده است و بدلیل برآمدن از روی عصبانیت و احساسات، در خارج از دایره عقل و عقلانیت قرار گرفته و به عنوان رُفع القلم از کنار آن گذشته اند.زیرا هوشیاری و عقلانیت از شرایط تحقق ارتداد می باشد. که در همین فصل بدان پرداخته ایم.
این نوع ارتداد اگر درست تحلیل شود در واقع اعلام برائت از نظامی است که ممکن است داعیه اسلام و تحقق احکام اسلام را داشته باشد ولی نظام طبقاتی، و قدرت های مافیایی، بر آن سیطره، و در نتیجه بیت المال مسلمین به یغما برده، و طبقات ضعیف روز به روز زیر بار ظلم و ستم طبقه حاکم پایمال و تحقیر شوند، مانند حکومتهای بنی امیه و بنی عباس.
در چنین وضعیتی ممکن است عده ای که از علم و آگاهی کافی برخوردار نیستند تحت تأثیر تبلیغات ادیان دیگر و در پس ناامیدی از بزرگان و متولیان دین که ممکن است گوشه عزلت گزیده باشند و دین را از سیاست جدا بدانند و فریاد مظلوم را نشنوند و یا تبدیل به وعاظّ السلاطین جور شوند به کسانی پناه بیاورند که شعار حمایت از مظلوم را در انحصار خود درآورده اند. مانند مارکسیسم و لیبرالیسم که یکی با شعار حمایت از طبقات کارگر و دیگری با شعار حمایت از حقوق بشر در دوران معاصر عده زیادی را جذب کرده اند.
چنین ارتدادی که ناشی از فشارهای روحی و روانی و ناامیدی از مراکز قدرت اسلام است، قابل ملامت نبوده و بلکه معفوٌ عنه است، و چه بسا متولیان امر باید مؤاخذه شوند که در انجام وظیفه خود کوتاهی کرده و منطق علوی را در گوشه کتابخانه ها در زیر غبار تنگ نظری دفن کرده اند. و این همان چیزی است که امام خمینی در نامه ۶/۱/۱۳۶۸ فرمودند: ضرباتی که اسلام از خودیها خورده از اغیار نخورده است.
۴-۴- ارتداد و انکار صادقانه اسلام
گفتیم ارتداد به معنای رِدَّه و بازگشت و رجوع و ارتجاع و انکار و تکذیب اسلام یا از روی عصبانیت است، که معفوٌ عنه می باشد، و یا از روی
عقل و منطق و صادقانه است، که شخص مرتد یقین به بطلان اسلام دارد حتی از روی جهل مرکب، و یا لجوجانه از روی غرض و نفاق می باشد. ارتداد نوع دوم نیز محال فلسفی بوده و غیر ممکن است. زیرا حقانیت اسلام به شکلی است، و اسلام تمام معیارهایی که دلیل بر حقانیت یک دین و آئین است را آنچنان مبرهن و واضح در خود دارد که انکار آن به صورت یقینی، غیر ممکن و محال فلسفی است. معرفت و یقینی که بر پایه عقل و استدلال استوار باشد در دستگاه ادراکی بشر به عنوان بطلان اسلام محال است که پدیدار شود و اگر شخص مرتد، طالب حقیقت، ولی ناآگاه و در جهل مرکب باشد در صورت بیداری، قطعاً دست از سخنان خود برداشته و مشمول ارتداد بند الف می شود و اگر علی رغم یقین به حقانیت آنچه انکار می کند به لجاجت خود ادامه دهد. ارتداد او از نوع سوم است. یعنی مرتد لجوج و جاحد می باشد.
امکان ندارد کسی پایبند به انسانیت، عقلانیت، اصول اخلاقی و طرفداری از آزادی عقیده و حقوق بشر باشد و بتواند منکر اسلام شود. چنین فردی در یک تناقض صد در صد فلسفی گرفتار می شود که به هیچ وجه امکان حل آن وجود ندارد. مگر آنکه دست از این شعارها بردارد و اقرار کند که فردی فاسد و فاسق و ضد حقوق بشر است تا بتواند منکر اسلام شود و یا آنکه بدون توجه به چنین تناقض فاحشی و علی رغم ضدیت با انسانیت دم از حقوق بشر و مخالفت با اسلام بزند که تکلیف او مشخص است، یعنی مشمول حکم مترقی ارتداد قرار می گیرد به دلایلی که خواهد آمد.
۴-۴-۱- تحلیل محال بودن ارتداد صادقانه و حقیقی از اسلام
همانگونه که در تعریف و تبین ماهیت اسلام گفتیم: اسلام دین مبین است و تمام ارکان آن بربیِنات و براهینی که به بیّنات و اوّلیات مورد اجماع بشر ختم می شود برمی گردد و لذا تکذیب آن محال می باشد. چون تکذیب کننده خود، دچار تناقض و سرزنش عقلاء می گردد.
۴-۴-۱-۱- انکار و تکذیب تاریخ اسلام محال است
گفتیم اسلام دارای روشن ترین تاریخ در بین تمام ادیان الهی می باشد و یکی از دلایل بطلان یک دین، فقدان واقعیت تاریخی با تاریخ مبهم آن است. آیا منکر اسلام می تواند منکر وجود چنین حقیقتی به نام حضرت محمد مصطفی(ص) و دین اسلام در عرصه تاریخ باشد؟ و گزاره های قطعی و متواتری که موجب یقین به تاریخ است را انکار کند؟ چنین منکری قطعاً از عقل و انصاف بهره ای نخواهد داشت.
۴-۴-۱-۲- تکذیب اسلام تکذیب فطرت است
گفتیم یکی از معیارهای حقانیت یک دین، انطباق آن دین و گزاره های آن با فطرت بشر است و عدم انطباق دستورات آن دین با فطرت بشر دلیل بطلان آن است. در فصل پیش اثبات کردیم که اسلام دین فطرت است و چیزی جز تذکر و یادآوری فطریات انسان نمی باشد. پیامبران الهی و پیامبر اسلام(ص) در واقع مکلف و مأمور به شکوفایی فطرت آدمی بوده اند. و لذا جهان بینی ای که عرضه کردند کاملاً متناسب با روح توحیدی انسان بوده و ایدئولوژی و بایدها و نبایدهایی که برای بشریت به ارمغان آوردند پاسخی کاملاً منطبق با نیازهای فطری بشر است.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
دقت شود اسلام گزاره های خود را به فطرت آدمی ارجاع داده و عرضه کرده است. و تنفر فطری آدمی را دلیل بر بطلان خود گرفته است. ما معتقدیم اگر دستورات اسلام برخلاف فطرت بشر باشد باطل است. پس اگر کسی ضدیت اسلام را با فطرت آدمی بتواند اثبات کند ما نیز بر چنین نتیجه ای گردن نهاده و تسلیم می شویم ولی اگر نتواند و بدون دلیل به انکار اسلام بپردازد. منکر فطرت و فطریات انسانها شده است و لذا امکان ندارد چنین شخصی که ضد فطرت بشر است مدافع حقوق بشر باشد و این نیز تناقضی فاحش و ستیزه جوئی با فطرت می باشد.
۴-۴-۱-۳- تخطئه روش عقلاء به جای پسخ به تحدّی قرآن
بیش از ۱۴۰۰ سال است قرآن کریم با تمام فصحا و بلغاء و دانشمندان عالم تحدّی می کند و خواستار آن است که اگر در تکذیب وحیانی بودن قرآن صادق هستند یک آیه و یا یک سوره مانند قرآن بیاورند.
اگر چنین تحدّی از جانب ادیان دیگر می شد چه توقعی از مسلمانان داشتند؟! قرآن کریم در بیش از ده آیه تحّدی می کند و از دیگران می خواهد شبیه آنچه می گویند افتراء است از همان مفتریات ده آیه یا یک آیه و یا یک سوره بیاورند.(اعراف، ۱۷۲ و بقره، ۲۳ و ۲۴)
این آیات به صراحت دعوت می کند یا تن به مبارزه علمی دهید و برهان اقامه کنید، اگر در انکار خود صادقید( یعنی خوب می دانید قرآن از ناحیه خداست ولی به دروغ این حقیقت را تکذیب می کنید) تا ما تسلیم شویم و از ادعای خود دست برداریم، و یا آنکه اگر نتوانستید، که قطعاً نمی توانید، به نتیجه مناظره تن دردهید و تسلیم شوید. و اگر نه اقامه برهان کنید، و نه تسلیم برهان شوید، پس به دلیل ترک مسیر عقلانیت خود را مهیای عذاب نمایید.
آیا می توان از یک طرف شعار عقلانیت داد، و از طرف دیگر از آوردن دلیل و برهان طفره رفت و به توهین و تمسخر و تخطئه روی آورد؟! چه تناقضی بالاتر از این؟! پس منکر اعجاز قرآن ضد روش عقلاء نیز می باشد.
نمی توان از یک طرف مدعی پایبندی به عقلانیت بود و از طرف دیگر برخلاف روش عقلاء عمل نمود. در مقابل برهان با برهان باید سخن گفت و الاّ آن طرفی که راهی غیر از برهان برای اثبات مدعیات خود برمی گزیند باید بداند باب شیوه های غیر عقلانی را برای طرف مقابل نیز می گشاید! به همین دلیل قرآن کریم با استناد به سیره و فهم عقلا در مورد کسانی که بدون برهان به راه خود ادامه می دهند آنان را ظالم ترین
موجود حساب کرده و می فرماید:
“هَؤُلَاء قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَهً لَّوْلَا یَأْتُونَ عَلَیْهِم بِسُلْطَانٍ بَیِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ کَذِبًا” (کهف، ۱۵)
این قوم ما جز او معبودانى اختیار کردهاند چرا بر [حقانیت] آنها برهانى آشکار نمىآورند پس کیستستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بندد؟ نتیجه آنکه منکر اسلام منکر عقل و سرکوب کننده عقلانیت می باشد.
۴-۴-۱-۴- انکار اسلام انکار عقلانیت و دستاوردهای عقلی بشریت است
اسلام هم استدلال می کند و اقامه برهان می نماید و هم دلیل و برهان می طلبد.” قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین” مفهوم این جمله این است که تکذیب کنندگان قرآن خود به دروغ بودن مدعایشان که قرآن را از ناحیه خدا نمی دانند واقفند و صداقت در گفتار ندارند. یکی از شاخص های حقانیت یک دین یا مکتب، معقول و منطقی بودن دعوت و به کارگیری روش معقول و منطقی در دعوت(سیره تبلیغ) می باشد و اثبات ناپذیر بودن عقلانی دعوت، و به کارگیری شیوه های غیر انسانی و غیر عقلانی و غیر اخلاقی در ترویج یک دین یا یک مکتب دلیل بر بطلان آن دین می باشد.چه اسلام و مسیحیت به عنوان دین و چه لیبرالیسم بعنوان یک مکتب در صورت به کارگیری روش های غیر عقلائی، حکم ابطال خود را امضا نموده اند.
وقتی اسلام هم خود را به عقل بشر عرضه می کند.یعنی روش عقلانی را در ترویج خود بر می گزیند و زور و اجبار و تطمیع در دین را قبیح می داند.
و از سوی دیگر، عقل را جزو منابع استنباط احکام قرار می دهد و همچنین به مدد عقل از منابع دیگر احکام اسلام مثل کتاب و سنت، احکام خود را استنباط می کند یعنی اسلام مساوی می شود با ( کتاب، سنت وعقل بشر) و مبتنی می شود بر اصول بدیهی عقلی و در روش هم متکی بر روش عقلا، انکار چنین اسلامی قطعاً مساوی است با انکار عقل و منطق و عقلانیت، و منکر اسلام منکر عقل خود نیز می باشد. و این یعنی تناقض فلسفی و منطقی.
۴-۴-۱-۵- انکار اسلام، انکار علم و معرفت است
وقتی اسلام طرفدار درجه اول علم و آگاهی است و بیش از هر مکتبی نسبت به علم و آگاهی و معرفت تأکید می ورزد و از جهل و خرافات، انسانها را برحذر می دارد و ارزش و مقام آدمی را به علم و معرفت میداند؛ آیا تکذیب چنین اسلامی تکذیب علم و دانش نیست؟ آیا ممکن است مدعی علم گرائی مروّج علم گرائی را منکر شود؟! این نیز تناقض است!
۴-۴-۱-۶- انکار اسلام انکار عدالت است
وقتی اسلام تمام هدف خود و هدف تمام پیامبران را برقراری عدالت می داند و عدالت را با معیارهای عقلانی و فطری بشریت می سنجد و معرفی می کند و ظلم و ستم را حرام می داند، امکان ندارد انسان عدالتخواه با معیارهای بشری که همه آنرا درک می کنند، منکر اسلامی باشد که عدالت را در حدّ اعلای آن برای بشریت طرح کرده است. مگر آنکه فاقد فطرت انسانی بوده و مسخ شده باشد. و اگرنه امکان ندارد انسان عدالت خواه منکر مکتب عدالت خواه شود!
۴-۴-۱-۷- انکار اسلام مساوی است با فساد و فحشاء و نا امنی
وقتی اسلام جرائم و منکرات و قبایحی چون: زنا، همجنس بازی، سرقت، راهزنی، کودک آزاری، تهمت و افتراء، دروغ، سوءظن، ریاکاری، تجاوز به عنف، فریب و نیرنگ، فحاشی و ناسزاگویی، تحقیر دیگران، تکبر، ظلم و ستم، حرامخواری، مستی و تمام اموری که به نحوی امنیت و آرامش اجتماعی را از نظر تمام فرهنگ ها و جوامع به خطر می اندازد و به آن فساد و فحشاء می گویند مثل: مواد مخدر و اشاعه آن را حرام و ممنوع می داند، امکان ندارد کسی طرفدار فضائل اخلاقی در حداقل ممکن آن که مورد قبول نوع بشر است باشد و بتواند منکر اسلامی شود که تمام این مسائل را حرام می داند.
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1400-09-15] [ 08:40:00 ب.ظ ]
|